مادران زهرایی چشم انتظار یوسف های گمگشته
خبرگزاری مهر، گروه استانها: شبیه دفتر شعری است که عاشقانه ترین نغمههایش را هدیه میدهد و به راستی که بهشت را باید به عنوان صله و هدیه به آنان بخشید.
روایت ما مادران فاطمی و زهرایی است که سالهای سال چشم انتظار دیدن روی فرزند هستند و با همه وجود و عشق، یوسفهای خود را تقدیم کردند و چشم انتظار دیدن دوباره آنها هستند.
درست مثل مادر شهید غلامرضا اسدی که ۲۹ سال چشم انتظاری کرد تا رد شکنجههای مانده بر استخوانهای پیکر فرزندش را مشاهده کند. فرزندش از غواصان خط شکن لشکر ۲۵ کربلا بود که در روستای نیرس کجور چشم به جهان گشود و با دستان بسته در منطقهام الرصاد عملیات کربلا ۴ و در ۱۶ سالگی به شهادت رسید.
میگوید: همه به فرزندم میگفتند با این سن کم به جبهه نرود اما غلامرضا میگفت پدر و مادر راضی هستند و آن دنیا پیش حضرت فاطمه (س) چه جوابی خواهیم داشت و غلامرضا رفت و غواص شد.
سیده زهرا حسینی که خواهر شهید رسول حسینی نیز هست، خدا را شکر میکند که چنین فرزندی داشت و در راه خداوند تقدیم کرد و ادامه میدهد: پسر غواصم را با دست و پاهای بسته زنده زنده دفن کردند و روی سرشان خاک ریختند به گونهای که فقط سرشان بیرون بود.
از خواب فرزندش میگوید و ادامه میدهد: فرزندان غواصمان را زنده به گور کردند و هر هفته غلامرضا را خواب میدیدم که میگفت مادر من زنده هستم و به زودی می آیم و ۲۹ سال چشم انتظاری کردم تا آنکه پیکر فرزندم برگشت.
مادر من زنده هستم و به زودی می آیم و ۲۹ سال چشم انتظاری کردم تا آنکه پیکر فرزندم برگشت
از روزی میگوید که برایش خبر آوردند که پیکر فرزند شهیدش را آوردند و پایانی بر چشم انتظاری ۲۹ سالهاش بود.
در روز مادر باید از مادر شهید احمد خلیلی هم یاد کرد که دلتنگی های ۴۳ ساله در فراق فرزند او را سالخورده و پیر کرده است و همانند یعقوب در انتظار دیدن دوباره فرزند است. از احمدش تنها یک ساک برگشت و خودش از سال ۶۰ تاکنون با لباس خونین در کوههای پاوه خفته است.
دلش برای احمد تنگ شده و میگوید: کی برمی گردی؟ مگر من بعد از ۴۳ سال تو را میشناسم. به در مینگرد و میپندارد صدای پوتین فرزندش میآید و جلوی میرود و می بیند که خبری نیست.
مادر شهید خلیلی ادامه میدهد: احمد همواره به مردم کمک میکرد و تمام خانه و زندگی من پسرم بود و همرزمانش میگفتند احمد همواره جلوتر از بقیه بود و پیکرش را نتوانستند به عقب برگردانند و نمی دانم بعثیها با پیکرش چه کردند.
در ساری نیز مادر چشم به راهی را میشناسم که منتظر است فرزندش روز مادر را به وی تبریک بگوید. مادر شهید مفقود الاثر یعقوبی از روستای ماهفروچک ساری.
انتظار ۴۴ ساله یک مادر
قامتش خمیده شد و با تکیه به در و دیوار راه میرود. بانو سید مریم حسینی از ۱۹ سالگی فرزندش میگوید که به جبهه رفت و در ۲۰ سالگی شهید شد و موقعی که خبر شهادت فرزندش را میدهند او به همراه برادرش در دشت مشغول دروی محصول برنج بود و اکنون ۴۴ هست که منتظر است تا برگردد و از چشم انتظاری هایش سخن میگوید.
ربابه ابراهیمی فرزند حبیبالله و همسر شهید سبکرو است؛ اهل بخش کلوده شهرستان محمودآباد و عاشق انجام کارهای جهادی که از حیاط خانه و کارهایشان این اقدامات خواهر بسیجی را میتوان دید.
این بانوی مازنی میگوید: در زمان گذشته روستاها کم جمعیت بود و سال تحصیلی ابتدایی با همسرم در یک مدرسه بودیم؛ گذشته این طور نبود که شش سال تمام شد، مدرسه بروند، سه چهار سال از من بزرگتر بودند اما در یک کلاس بودیم.
وی ادامه داد: ما در دوران ابتدایی با شهید سبکرو و شهید غلامپور که همسایه ما بودند، در یک کلاس درس میخواندیم؛ در دوران کودکی با شهید سبکرو هم محلی بودیم و همدیگر را میشناختیم البته وقتی بزرگ شدیم همدیگر را نمیدیدیم اما خانوادهها همدیگر را میشناختند.
مازندران ۱۴ هزار و ۵۰۰ شهید والامقام تقدیم کرده است و بسیاری از این مادران چشم انتظار دیدن روی دوباره فرزند، آسمانی شدند و اکنون در جوار فرزندان شهیدشان هستند.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران مازندران که در آستانه روز مادر به دیدار مادر شهید حسن فتاحیان رفت، میگوید: مادران معزز شهدا با الگو گرفتن از فرهنگ فاطمی، فرزندان خود را تربیت نموده و برای حفظ ارزشهای اسلامی روانه میدان نبرد حق علیه باطل کردند.
سعید کهنسال افزود: شهدا در راه دین و اسلام و پاسداری از تمامیت ارضی به شهادت رسیدند و امروز این مادران شهدا پرچمداران راه شهیدان و مایه سرافرازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند.
مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران مازندران از این مادر بزرگوار به مناسبت روز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز مادر از این الگوی صبر و شکیبایی تقدیر کرد.
Source:
«سایه کلیدها»؛ روایت مقاومت و انسانیت فلسطین
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: رمان «سایه کلیدها» اثر ابراهیم نصرالله نویسنده فلسطینی، که ترجمه فارسی آن توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده، بخشی از سهگانه «ناقوسهای سهگانه» است که به بررسی تاریخ، فرهنگ، و جامعه فلسطین میپردازد. این اثر که توسط سید حمیدرضا مهاجرانی ترجمه شده، یک نمونه از ادبیات معاصر عرب است که توانسته با زبان شاعرانه مفاهیم انسانی و تاریخی را بازگو کند.
ساختار داستان «سایه کلیدها» طوری طراحی شده که خواننده را درگیر لایههای روایت میکند. استفاده از بازگشتهای زمانی (فلاشبک) و روایت موازی میان گذشته و حال، یکی از مولفههای اینساختار است. نویسنده همچنین از طریق شخصیتهای متضاد ناحوم و أمّ جاسر، تقابل میان ظلم و انسانیت را به تصویر میکشد. کلید هم به عنوان نمادی تکرارشونده در داستان، پیوند عاطفی فلسطینیان با خانه و سرزمینشان را نشان میدهد. شخصیت ناحوم هم در اینداستان، نماد تجاوز و بیگانگی است که در جستجوی امنیت، به خانه فلسطینیان پناه میبرد.
نثر ابراهیم نصرالله شاعرانه و در عین حال ساده و گویاست و تضادهای احساسی و اخلاقی شخصیتها، داستان را از سادگی و سطح بیرون میآورد. سبک ایننویسنده تلفیقی از واقعگرایی و نمادگرایی است. مترجم اثر هم توانسته نثر شاعرانه نصرالله را حفظ کند و مفاهیم فرهنگی و تاریخی را انتقال دهد. انتخاب واژگان مناسب، تطبیق با لحن داستان، و حفظ روح اثر اصلی، از ویژگیهای این ترجمه هستند. ترجمه اصطلاحات و مفاهیم محلی فلسطینی نیز دقیق انجام شده که به درک بهتر مخاطب فارسیزبان کمک میکند.
محتوای داستان «سایه کلیدها» مسائلی چون هویت، مقاومت، و ارزشهای انسانی است و نویسنده با به تصویر کشیدن زندگی فلسطینیان در دوران اشغال و مقاومت، نقش مسیحیان و مسلمانان را در مبارزه برای آزادی سرزمینشان نشان میدهد. این میان، امّ جاسر به عنوان نمادی از انسانیت، اخلاق، و شجاعت، در مرکز داستان قرار دارد. او با وجود تضادهای اخلاقی و خطرات موجود، به ناحوم، فرمانده صهیونیستی، پناه میدهد و در نهایت، او را به نقطهای امن میرساند.
اینکتاب بر اساس مستندات تاریخی نوشته شده و به جزئیات زندگی فلسطینیان در قرن بیستم میپردازد. استفاده از شخصیتهای واقعی مانند کرمه عبود بانوی عکاس فلسطینی هم از دیگر مولفههای ساختاری اینداستان است. «سایه کلیدها» همچنین به نقش مسیحیان در جنبشهای آزادیبخش اشاره میکند و همکاری آنها با مسلمانان را برجسته میکند.
تقابل میان شخصیتهای امّ جاسر و ناحوم یکی از موضوعات اینرمان است. امّ جاسر که نماد عشق و انسانیت است، در مواجهه با ناحوم، نماد خشونت و تجاوز، تضادهایی عمیق را تجربه میکند. این جنبه، داستان را از یک روایت ساده فراتر میبرد و به یک کاوش در عمق روان انسان تبدیل میکند.
نویسنده «سایه کلیدها» با استفاده از داستان، به نقد اجتماعی و سیاسی اوضاع فلسطین میپردازد و خواننده را به فکر در مورد مفهوم عدالت و مقاومت دعوت میکند. همچنین، به تفاوتهای فرهنگی و تاریخی میان فلسطینیان و اشغالگران اسرائیلی پرداخته و پیامدهای اشغالگری را به تصویر میکشد.
Source: