سرود ملی عربستان؛ صدای دل یا صدای دلار!

سرود ملی عربستان؛ صدای دل یا صدای دلار!

خبرگزاری مهر، گروه مجله – فاطمه برزویی: عربستان جایی است که زمین‌های ریگستانی و بیابان‌های خشک، هویت آن را ساخته‌اند؛ سرزمینی که بیش از ۷۵ درصدش بی‌آب و علف است اما این بار، از دل این کشور خبری به گوش می‌رسد، خبری که درباره ریگزارها و بادها نیست، بلکه از دفاتر اداری و تصمیمات سیاسی است: «سرود ملی عربستان سعودی قرار است تغییر کند.» نه یک شاعر عرب، نه موسیقی‌دانی از دل حجاز، بلکه یک آهنگساز آلمانی مأموریت پیدا کرده تا صدای جدید این سرزمین را بسازد.

سه سال پیش، خبرگزاری‌ها تیتر زدند: «مجلس شورای عربستان پیش‌نویس اصلاحیه‌ای برای تغییر شکل پرچم ملی و سرود ملی این کشور را تصویب کرد.» خبر، در میان سیل وقایع روزمره، شاید چندان مورد توجه قرار نگرفت اما حالا، با انتشار جزئیات جدید، نگاه‌ها دوباره به این کشور جلب شده است. «هانس زیمر»، آهنگساز آلمانی و خالق موسیقی فیلم‌هایی همچون «گلادیاتور»، «شوالیه تاریکی»، «اینسپشن»، «تلماسه» و «شیرشاه»، قرار است سرود ملی عربستان را بازنویسی کند.

خرید هویت؛ تکرار یک الگوی قدیمی

در نگاه اول، این خبر ساده و بی‌حاشیه به نظر می‌رسد؛ شاید مثل تعویض یک نشان قدیمی یا تغییر نام یک خیابان. اما برای کسانی که سرود ملی را چیزی فراتر از چند خط شعر و نت‌های موسیقی می‌دانند، این تصمیم، عمق بیشتری دارد. سرود ملی هر کشور، صدایی است که باید تاریخ، فرهنگ، و هویت آن ملت را روایت کند. این تغییر، چیزی بیشتر از یک ملودی است؛ این، داستانی است از تلاشی که عربستان سعودی برای ساختن هویتی جدید آغاز کرده است.

زیمر که کارنامه‌اش مملو از شاهکارهای موسیقی فیلم است، بدون شک توانایی خلق اثری ماندگار را دارد. اما آیا می‌تواند صدایی بسازد که مردم عربستان با آن ارتباط بگیرند؟ آیا می‌تواند نغمه‌ای خلق کند که از دل تاریخ، فرهنگ، و روح این سرزمین برخیزد؟ اینجا، سوالی بزرگ‌تر پنهان است؛ آیا هویتی که از بیرون خریداری می‌شود، می‌تواند به اصالت درونی تبدیل شود؟

«ترکی آل‌الشیخ»، رئیس هیأت سرگرمی‌های عمومی عربستان، در پلتفرم ایکس (توئیتر سابق) درباره این پروژه نوشته است: «ما درباره بسیاری از پروژه‌های آینده، از جمله تنظیم مجدد سرود ملی عربستان با استفاده از سازهای مختلف که امیدوارم به زودی روشن شود، صحبت کردیم.» او همچنین به پروژه‌های دیگری اشاره کرد که زیمر قرار است در آن‌ها نقش داشته باشد از جمله فیلمی موزیکال به نام «عربیا» الهام‌گرفته از فرهنگ عربستان، تا یک کنسرت بزرگ و حتی موسیقی متن فیلمی به نام «نبرد یرموک». او این‌گونه نتیجه‌گیری کرد: «ما درباره کلیات این پروژه‌ها به توافق رسیدیم و امیدوارم به زودی جزئیات نهایی شود.»

این اولین باری نیست که عربستان برای ساخت صدای ملی خود به خارج از مرزهایش نگاه می‌کند. سرود فعلی این کشور، «عاشَ المَلِک» (زنده باد پادشاه)، در سال ۱۹۴۷ میلادی توسط «عبدالرحمن الخطیب»، آهنگساز مصری، و به دستور «ملک عبدالعزیز»، بنیان‌گذار پادشاهی سعودی، نوشته شد. سرودی که خود از همان ابتدا هویتی وارداتی داشت.

خرید هویت؛ از زمین فوتبال تا پرده سینما

دهه‌هاست که عربستان کشوری محافظه‌کار با هویت‌های سنتی شناخته می‌شود. کشوری که قوانین سخت‌گیرانه مذهبی، سیاست‌های قبیله‌ای و نفت، سه‌گانه‌ای جدایی‌ناپذیر از تصویر آن در ذهن جهانیان بوده است. اما در چند سال اخیر، این تصویر به طرز قابل‌توجهی در حال تغییر است. از زمانی که محمد بن سلمان، «چشم‌انداز ۲۰۳۰» را معرفی کرد، عربستان مسیر تازه‌ای را آغاز کرده است؛ مسیری که در آن، مدرنیته و جاه‌طلبی جایگزین گذشته‌ای سنتی شده‌اند.

این تغییرات فقط به ساخت آسمان‌خراش‌ها و پروژه‌هایی مانند «نئوم» شهری هوشمند بر پایه انرژی تجدید پذیر یا «قدیه» که مرکزی تفریحی و گردشگری است محدود نمی‌شوند. عربستان تصمیم گرفته است تا از فوتبال، موسیقی و سینما به‌عنوان ابزاری برای بازتعریف هویت خود استفاده کند. اما مسیری که این کشور انتخاب کرده، شباهت زیادی به نمایش‌های پرزرق‌وبرق دارد؛ جایی که ستاره‌ها خریده می‌شوند، نه اینکه از دل فرهنگ و تاریخ کشور بیرون بیاید.

دی‌ماه ۱۴۰۱ بود که خبر «کریستیانو رونالدو، اسطوره فوتبال، به تیم النصر عربستان پیوست» جهان فوتبال را تکان داد. قراردادی با رقم‌های نجومی؛ دستمزد هفتگی ۳ میلیون پوندی که نام رونالدو را به پردرآمدترین بازیکن جهان تبدیل کرد. جهان حیرت‌زده بود؛ چطور ممکن است ستاره‌ای که تا همین چند ماه پیش در باشگاه‌های اروپایی می‌درخشید، حالا در زمینی بازی کند که حتی نام لیگش برای بسیاری از مردم ناشناخته بود؟

اما این پایان کار نبود. «نیمار»، ستاره برزیلی، راهی الهلال شد. «کریم بنزما»، کاپیتان سابق رئال مادرید، به الاتحاد پیوست. این انتقال‌ها به‌وضوح نشان داد که عربستان در تلاش است تا با خرید ستارگان جهانی، لیگ فوتبال خود را به صحنه‌ای جهانی تبدیل کند. این ولخرجی‌ها، همانند پروژه‌های دیگر عربستان، بیش از آنکه از علاقه واقعی به فوتبال یا فرهنگ ناشی شود، نمایشی از قدرت اقتصادی کشور است. پیشنهاد ۲۰۰ میلیون یورویی برای وینیسیوس جونیور یا هزینه‌های سنگین برای تمدید قرارداد رونالدو، همه نشان می‌دهند که عربستان به دنبال چیزی بیش از موفقیت ورزشی است. با این وجود گزارش‌ها نشان می‌دهند که لیگ فوتبال عربستان در دو فصل گذشته بیش از یک میلیارد دلار ضرر کرده است.

ایران و گنجینه‌هایش!

ایران، کشوری که تاریخ و فرهنگی کهن در تار و پودش تنیده شده است. کشوری که هر گوشه‌اش داستانی برای گفتن دارد و هر صدا و نغمه‌ای، پژواکی از گذشته‌ای غنی است. هنرمندانی مانند «فرهاد فخرالدینی» و «کارن همایونفر»، تنها چند نمونه از گنجینه‌های فرهنگی این سرزمین هستند؛ چهره‌هایی که نه فقط موسیقی، بلکه روح و هویت ایران را در آثارشان جاری کرده‌اند.

فخرالدینی، استاد موسیقی ایران، با آثاری همچون موسیقی سریال‌هایی مانند «سربداران» و «امام علی (ع)»، توانسته است روح حماسی ایران را زنده نگه دارد. آثار او نه تنها یادآور تاریخ و شکوه گذشته هستند، بلکه احساسات عمیقی را در دل هر ایرانی برمی‌انگیزند. او با استفاده از ملودی‌های اصیل ایرانی و ترکیب آن‌ها با روایت‌های تاریخی، توانسته است پلی میان گذشته و حال بسازد؛ پلی که ما را به یاد هویتمان می‌اندازد. همایونفر، از نسل جدیدتر آهنگسازان ایرانی، با موسیقی‌هایی که برای فیلم‌ها و سریال‌های معاصر ساخته، روایتی از تاریخ و احساسات این سرزمین را به تصویر کشیده است. آثار او در فیلم‌هایی مانند بادیگارد نه فقط همراهی برای تصویر، بلکه داستانی مستقل را روایت می‌کنند.

اما با وجود چنین گنجینه‌های ارزشمندی، سوال این است که آیا ما به اندازه کافی از این چهره‌ها و آثارشان حمایت می‌کنیم؟ آیا آن‌ها جایگاهی در خور در میان تصمیم‌گیری‌های فرهنگی و هنری کشور دارند؟ آیا بودجه‌ها و سیاست‌ها، فضای لازم را برای شکوفایی این هنرمندان فراهم می‌کنند؟ متأسفانه، بسیاری از این چهره‌های ارزشمند در سایه بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. فرهاد فخرالدینی، با همه عظمت آثارش، گاه در سکوت کار می‌کند و صدایش در هیاهوی فضای فرهنگی کشور گم می‌شود. همایونفر، با وجود محبوبیت، همچنان از کمبود حمایت‌های دولتی و ساختارهای حمایتی مناسب گلایه‌مند است.

در مقایسه با عربستان سعودی که از هنرمندان خارجی برای بازتعریف هویتش استفاده می‌کند، ایران نیازی به چنین وارداتی ندارد. هویت ما در همین جاست؛ در دل هنرمندانی که با آثارشان تاریخ، فرهنگ، و احساسات این سرزمین را به تصویر می‌کشند. شاید آنچه کم داریم، توجه و حمایتی است که بتواند این گنجینه‌های فرهنگی را حفظ کند و به آن‌ها امکان رشد و شکوفایی بیشتر بدهد.

سرود ملی، فقط یک موسیقی نیست‌

عربستان سعودی، با بازنویسی سرود ملی خود توسط هانس زیمر، بار دیگر نشان داد که برای جبران کمبودهای هویتی خود، مسیر صرف پول و همکاری‌های خارجی را انتخاب کرده است. اما هویت، چیزی فراتر از یک ملودی زیبا یا یک اثر هنری حرفه‌ای است. هویت، باید از دل تاریخ و فرهنگ بیاید، باید در ریتم زندگی مردم یک سرزمین تنیده باشد و از خاک، باورها و آرمان‌های آن ملت تغذیه کند.

سرود ملی جدید عربستان، هرچند ممکن است با نوای دلنشین و هنر زیمر، اثری حرفه‌ای و چشمگیر باشد، اما آیا می‌تواند صدای واقعی این کشور باشد؟ آیا می‌تواند کویرهای بی‌انتهای این سرزمین، شهرهایش، و مردمانش را بازتاب دهد؟ آیا وقتی این سرود در خیابان‌های ریاض یا جده طنین‌انداز می‌شود، کسی در دل خود با آن احساس نزدیکی خواهد کرد؟

سرود ملی، فقط یک موسیقی نیست؛ بلکه نماد یک ملت است، پژواکی از گذشته و امیدی برای آینده. این صدا، باید از خاطرات جمعی یک ملت بیاید، از تاریخ پر فراز و نشیبش، از شادی‌ها و اندوه‌های مشترکش. اما صدایی که از دل تفکر و فرهنگ یک کشور نیاید، صرفاً یک صدای زیباست؛ صدایی که شاید گوش‌ها را نوازش کند، اما قلب‌ها را لمس نخواهد کرد.

Source: