اصلیترین چالش کشور در حوزه ازدواج چیست؟
خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ برداشت اشتباه از شاخصها و سنجهها در حوزه آمار متداولترین رویکرد در رسانهها و برخی گزارشهای رسمی در مورد مطالعات آماری ازدواج و طلاق است. در برخی موارد اعلام آمار اشتباه یا تحلیل غلط از آمار موجب میشود تصویر مخدوشی از یک پدیده به دست آید و به تبع آن چارهجویی را هم مختل کند.
علیرضا لاور کارشناس خانواده و مدرس دانشگاه در گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه در تحلیل ازدواج شاخصهای متعددی داریم گفت: شاخص عمومیت ازدواج، شاخص دوام زندگی در موضوع طلاق و شاخص سن ازدواج از جمله شاخصهای مهم حوزه خانواده است.
وی در ادامه به تعریف هر کدام از این شاخصها پرداخت و بیان کرد: شاخص دوام زندگی یعنی زندگی مشترک کسانی که ازدواج میکند، چقدر دوام دارد. این یک شاخص ارزشمند برای تحلیل در حوزه جامعهشناسی است. یعنی ممکن است شما در جامعهای زندگی کنید که ازدواج کم ولی دوام زندگی در آن بالا است. یعنی در چنین جامعه لزوماً ازدواج کم خیلی مسئله نیست و اگر عدد آن را تقسیم بر طلاق کنیم موضوعیت ندارد چون شاخص دوام زندگی دارای اهمیت خواهد بود. عمومیت ازدواج یعنی خواستار ازدواج بودن مردم، در سال ۷۰ حدود ۹۸.۲ درصد بوده است. در سال ۱۴۰۰ به ۹۶.۲ درصد رسیده است
لاور افزود: بحث عمومیت ازدواج هم یعنی اساساً چقدر میل و رغبت برای این امر وجود دارد. مطالعات نشان میدهد که عمومیت ازدواج یعنی خواستار ازدواج بودن مردم، در سال ۷۰ حدود ۹۸.۲ درصد بوده است. در سال ۱۴۰۰ به ۹۶.۲ درصد رسیده است. یعنی از هر ۱۰۰ نفر مجرد در سال ۷۰، حدود ۹۸ نفر خواستار ازدواج بودند و دو نفر میگفتند ما اصلاً نمیخواهیم ازدواج کنیم. ولی در سال ۱۴۰۰ از هر ۱۰۰ مجرد ۹۶ نفر خواستار ازدواج بودهاند. در اینجا تعداد کسانی که نمیخواستند ازدواج کنند دو رصد بوده و به ۴ درصد رسیده است. یعنی در گذشته دو درصد از افراد نمیخواستند ازدواج کنند امروز این عدد به ۴ درصد رسیده است.
افزایش ۲۰۰ درصدی یا دو درصد بیشتر؟
وی با تاکید بر اینکه برخی از رسانهها همین عدد را به گونه متفاوتی تیتر میزنند بیان کرد: اینکه خبرنگار یا یک خبرگزاری تیتر بزند افزایش ۲۰۰ درصدی و دو برابری کسانی که قصد ازدواج ندارند یک معنا دارد. اینکه بگوییم قبلاً دو درصد نمیخواستند ازدواج کنند، الان چهار درصد نمیخواهند ازدواج کنند معنای دیگری دارد و این تفاوت در این حوزه اهمیت خاصی دارد. در واقع با آمار بازی میشود و مضمون دیگری به مخاطب القا میشود.
این کارشناس حوزه خانواده بیان کرد: مسئلهای که خیلی مهم این است که ۹۶ درصد از جوانان میگویند ما میخوایم ازدواج کنیم و کلاً ۴ درصد میگویند مطلقاً نمیخواهیم ازدواج کنیم. قطعاً واضح است که ما یک چالش در حوزه ازدواج داریم اما چالش اصلی ما این موضوع نیست.
مسئله اصلی ما افزایش میانگین سن ازدواج است
وی در ادامه با بیان برخی از آمارها اظهار کرد: آمارها نشان میدهد که مسئله اصلی در این حوزه افزایش میانگین سن ازدواج است. میانگین سن ازدواج زنان در سال ۱۳۷۰ حدود ۲۱ سال بوده و امروز به ۲۴ سال رسیده است. همچنین میانگین سن ازدواج مردان در سال ۱۳۷۰ حدود ۲۴ سال بوده که امروز تا ۲۹ سال افزایش یافته است. بنابراین باید عمومیت ازدواج را در نسبت با افزایش سن ازدواج در نظر بگیریم. یعنی ۳۰ سال پیش به واسطه کنشهای اجتماعی و مدل زیست اقتصادی مردم افراد در سنین پایینتر تصمیم به ازدواج میگرفتند. ۳۰ سال پیش به واسطه کنشهای اجتماعی و مدل زیست اقتصادی مردم افراد در سنین پایینتر تصمیم به ازدواج میگرفتند
وی در خصوص مدل زیست اقتصادی مردم در دهه ۷۰ بیان کرد: من نمیگویم که معیشت بهتر شده یا بدتر شده است. اما همه میدانیم فارغ از قدرت اقتصادی مردم مدل زیست اقتصادی در دهه ۷۰ با امروز تفاوت داشت. افزایش سن ازدواج قطعی است و این را همه آمارها نشان میدهد. از طرفی شاخص مسکن در سال ۱۳۷۰ حدود ۱۲ سال بود. یعنی فردی میتوانست با ۱۲ سال کار خانه بخرد. اما در سال ۱۴۰۰ شاخص تأمین مسکن به ۳۷ سال رسیده است. یعنی ۷ سال بعد از بازنشستگی شاید بتواند خانه بخرد. همین یک شاخص بر افزایش سن ازدواج اثر زیادی دارد.
لاور در ادامه بیان کرد: بنابراین وقتی ما در حوزه ازدواج تحلیلی ارائه میکنیم باید شاخص آماری ازدواج و هم شاخصهای مکمل را به خوبی تعیین کنیم. یعنی بحث عمومیت ازدواج، شاخصهای تأمین مسکن و غیره را در نظر بگیریم.
این مدرس دانشگاه با اشاره به جیگزینهای ازدواج در جامعه نیز بیان کرد: وقتی الگوهای جایگزین ازدواج در جامعه مطرح شود فرد به سمت انتخاب میرود. مثلاً وقتی رسانهها به همباشی ضریب میدهند و از آن تصویرسازی میکنند، ترویج رابطه دوستپسر و دوستدختری، الگوی سبک زندگی فرد را تغییر داده و او را در معرض انتخاب قرار میدهند. وقتی الگوی تأمین نیاز احساسی، عاطفی و جنسی با حداقل مسئولیت ضریب بگیرد چه کسی با عقل محاسباتی خود به سمت تأمین نیاز با مسئولیت میرود.
Source: مینا یاری
کارشناسان تاکید کردند؛ سازش با گرگ هرگز
خبرگزاری مهر، گروه استانها؛ بررسی سیر تحولات جوامع مختلف و فراز و نشیبهای آنان امری مهم و درخور توجه است؛ زیرا سنتهای الهی تغییر ناپذیر است.
تجربه تاریخی عملکرد دولت آمریکا نشان داده که این گرگ گرسنه قابل اعتماد نبوده و نیست و پشت لبخندهای ملیح آن، نقشههای شومی از جنس غارت و استعمار نهفته است.
تجربه کشورهای مختلف منطقه حکایت از آن دارد که هرجا به لبخندهای غرب و اروپا دل خوش شدند، ویرانی و چپاول و در نتیجه فروپاشی و سقوط با مشت آهنین نصیبشان شده است.
شباهت گذشته با آینده به تعبیر مورخ بزرگ -ابن خلدون- مانند آب با آب است؛ هر کاری ملتهای دیگر انجام دادند و هر نتیجهای گرفتند اگر ما هم انجام دهیم همان نتیجه را میگیریم؛ به همین جهت، باید علل پیروزیها و ناکامیها و افت و خیزهای کشورها و ملتهای دیگر را ببینیم و خوب در آن نظر کنیم و آن را بفهمیم و از دلایل موفقیت و پیروزی آنها درس و الگو بگیریم و از علل شکست و ناکامی عبرت بگیریم تا دچار آن سرنوشت نشویم.
درحالی برخی در داخل به لبخندهای گرگ دل بستند که به فرمایش رهبر معظم انقلاب، آمریکا قابل مذاکره و اعتماد نیست.
مذاکره با دشمن پیمان شکن به ضرر است
حجت الاسلام محمود علیخانی امام جمعه رامسر در این زمینه میگوید: تاریخ و سرگذشت کشور و ملت ما که سابقهای کهن و درسهای آموختنی بسیار و اندرزها و عبرتهای بیشمار دارد و هرگونه غفلت، کوتاهی و بیتوجهی به اینها، تاوان و هزینههای سنگینی دارد و ممکن است گاهی حتی با پرداخت تاوان سنگین، نتیجه برخی از تصمیمات قابل جبران نباشد.
وی در گفت وگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: تاریخ نشان داده است مذاکره با دشمنِ پیمان شکن که خوی استکباری دارد به ضرر بوده و مقاومت در برابر آنها سبب پیروزی است!
وی اظهار کرد: از سرنوشت کسانی که با استکبار مذاکره و خوشخدمتی کردند و به آنها اعتماد نمودند مانند لیبی، مصر، پهلوی، مصدق و… باید عبرت گرفت و از مردم غزه و لبنان که دربرابر دشمن مقاومت کردند باید درس گرفت.
وی ادامه داد: تاریخ نشان داده است که گاه یک تصمیمگیری، منشأ تحولات و تغییرات اساسی و سرنوشتسازی در تاریخ بشر بوده است، به گونهای که پیامدهای بعضی از این تصمیمات و تأثیرات آنها بر کشور و مردم در حوزههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حتی دینی، حکومتی و تمامیت ارضی، هرگز در باور پرچمداران و سلسله جنبانان آن نظریه و تصمیم نمیگنجیده است.
امام جمعه رامسر تصریح کرد: شاید آن روزی که قذافی به مذاکره روی آورد، به غرب اعتماد کرد و کشورش را خلع سلاح کرد هرگز تصور نمیکرد با این مذاکره، خودش و کشورش را نابود میکند! شاید مصدق وقتی برخلاف انگلیس به آمریکا اعتماد کرد نمیدانست آمریکاییها علیه او کودتا میکنند و شاید محمدرضا پهلوی تصور نمیکرد آمریکاییها در قبال این همه خوش خدمتی، در وقت تنگ حتی به او پناه هم نمیدهند و باید به مصر برود.
کشور ضعیف بلعیده میشود
حجت الاسلام علیخانی تصریح کرد: تهدید و تحقیر کانادا، مکزیک، آلمان، عربستان، اردن و… از سوی ترامپ شاهدی بر این مدعاست که مستکبران مستضعفان را میبلعند و اگر کشوری ضعیف باشد بلعیده میشود و تنها راه چاره، قوی شدن است.
وی با تاکید بر این که باید ایران قوی باشد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمنان با ایران قوی مشکل دارند، افزود: عبرتها زیاد است ولی متأسفانه عبرت گیرنده کم. زیرا هنوز افرادی در دنیا هستند مانند زلنسکی که با اعتماد به غرب، کشورشان را دچار جنگ خانمانسوز کنند و هستند در کشور ما که با این همه عهد شکنی و خیانت و خروج از برجام، باز دم از مذاکره بزنند.
وی با اشاره به فرمایش امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام که میفرماید: ما اکثر العبر و اقل الاعتبار!، چه قدر زیاد است عبرتها، و چه قدر کم اند عبرت گیرندهها خواستار هوشیاری و بصیرت درباره وعدهها شد.
این استاد دانشگاه در مازندران گفت: مقاومت و ایستادگی رمز موفقیت ماست و اعتماد به آمریکا و ایادی آمریکا موجب شکست و ضعف ما خواهد بود.
محمدعلی باقری استاد دانشگاه در مازندران در گفت وگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: با توجه به تجربه تاریخی ملت قهرمان ایران در ارتباط با دولتهای بیگانه و استکبار و آمریکای جنایتکار تجربه نشان داد و ثابت کرد که ترامپ قابل اعتماد نیست و نمیشود به این دولت اعتماد کرد.
وی افزود: با توجه به فرمایشات رهبری نمیشود به این دولت آمریکا برای چندمین بار اعتماد کرد، چرا که هر زمانی که اعتماد کردیم به قولهای خود عمل نکردند.
مذاکره با آمریکا به فرموده رهبری، عاقلانه و هوشمندانه نیست و رئیس جمهور هم بعد از فرمایشات رهبری به نامردی آمریکا اشاره کرده و اعلام داشتند که اعتمادی ندیدیم
این استاد دانشگاه یادآور شد: مذاکره با آمریکا به فرموده رهبری، عاقلانه و هوشمندانه نیست و رئیس جمهور هم بعد از فرمایشات رهبری به نامردی آمریکا اشاره کرده و اعلام داشتند که اعتمادی ندیدیم که اعتماد کنیم.
باقری گفت: ما با توجه به فرمایش امامین انقلاب تاپای جان و پیروزی نهایی مظلومینجهان علیه استکبار ایستاده ایم و در برابر تحریمها استقامت میکنیم.
وی با بیان اینکه مقاومت و ایستادگی رمز موفقیت ماست، خاطرنشان کرد: اعتماد به آمریکا و ایادی آمریکا موجب شکست و ضعف ما خواهد بود.
این استاد دانشگاه همچنین اظهار کرد: ما اعتمادی به آمریکا و ترامپ نداریم و تجربه کردیم که قابل اعتماد نیستند و مردممسلمان ایران بارها ثابت کردند که با توکل به خدا، پشتکار، خلاقیت و ابتکار و مقاومت به استقلال رسیدند و در ادامه راه هم در استمرار راه انقلاب ثابت قدم هستند.
باقری گفت: رمز موفقیت، مقاومت ما و اتکا به داخل، خلاقیت و پشتکار و استفاده از توان نیروهای جوان و انقلابی است تا در راستای جهاد تبیین و بیان دستاوردهای انقلاب موفق تر عمل کنیم.
Source:
جمعیت ایران در مرز ۸۶ میلیون نفر
به گزارش خبرگزاری مهر، طبق دادههای منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، در سال جاری جمعیت کل کشور ۸۵ میلیون و ۹۶۱ هزار نفر بوده که ۶۶ میلیون و ۲۰۷ هزار نفر آن را جمعیت شهری و ۱۹ میلیون و ۷۵۴ هزار آن را جمعیت روستایی تشکیل داده است.
بررسی دادههای آماری نشان میدهد از کل عدد گفته شده، ۴۳ میلیون و ۳۷۲ هزار نفر را مردان و ۴۲ و میلیون ۵۸۹ هزار نفر را زنان تشکیل میدهند که بیانگر جمعیت بیشتر مردان نسبت به زنان (۷۸۳ هزار نفر) است.
همچنین این مرکز بررسی و پیشبینیهایی برای جمعیت سال آینده نیز انجام داده که بر اساس آمار رسمی اعلام شده، جمعیت کل کشور ۸۶ میلیون و ۵۶۲ هزار نفر خواهد شد که ۶۶ میلیون و ۹۶۸ هزار نفر آن را جمعیت شهری و ۱۹ میلیون و ۵۹۵ هزار نفر آن را جمعیت روستایی تشکیل میدهد و به صورت کلی ۶۰۱ هزار نفر سال ۱۴۰۴ بر جمعیت کشور افزوده میشود.
Source: طیبه بیات
پرسشگری و نقد بهمعنای دشمنی و حمله نیست
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سید محمدحسین حسینی دانشآموخته عمران و زبان و ادبیات فارسی است و بهعنوان منتقد و مدرس داستاننویسی فعالیت میکند. او تاسیس مؤسسه راوی قلم زرین و انتشارات نشراوی را نیز در کارنامه دارد.
در فرصتی کوتاه با حسینی به گپ و گفت پرداختیم که بهانه گفتگو نقد و ادبیات بود.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید؛
* آقای حسینی میگویند نقد مانند یک هدیه است؛ یک موهبت. پس چرا ما از انتقاد ناراحت میشویم؟
اصولاً ما جنبه نقد نداریم و به جرأت میشود گفت برای ما عبارت نقد شدن چندان فرهنگسازی نشده است؛ این موجب میشود ناخودآگاه نقد را اعتراض بپنداریم و با آن مقابله کنیم. متأسفانه در جامعه ادبی نیز، فرهنگ نقد وجود ندارد. حتی در فضای بحث منتقدانه، هرگونه اعتراضی به معنای نه گفتن تلقی میشود و به بخش علمی و سازنده نقد توجهی نمیشود. گاهی در حیطه نقد ادبی، نقد را به عنوان حمله محسوب میکنیم. به عنوان مثال، اگر به یک شرکت خصوصی زنگ بزنید و فقط سوال بپرسید: چه اتفاقی افتاد که فلان کار سروقت تعیین شده، انجام نشد؟ طرف مقابل بلافاصله شروع به دفاع میکند. اصلاً مگر کسی به او حمله کرده که دارد دفاع میکند؟ پرسشگری و نقد دشمنی نیست، حمله نیست.
* خب چه میشود که نقد را حمله تصور میکنیم؟
به نظر میرسد در فضای نقد ادبی، این موضوع، ریشه روانشناختی دارد و به تربیت فردی بازمیگردد. از دوره طفولیت، هنگام بازخواست از کودکان، میگوییم: چرا این کار را کردی؟ همواره شروع دیالوگ ما با او این «چرا» است: چرا دیوار را خط خطی کردی؟ چرا جواب نمیدهی؟ عموماً لحن این سوال طوریست که بچه گمان میکند باید برای این چرایی جوابی داشته باشد و چون قطعاً جواب خاصی ندارد، شروع به دفاع از خود میکند تا از مخمصه نجات یابد. گویا همین اتفاق در مورد نویسندگان ما نیز میافتد. در فضای ادبی، جلسات نقد، گاهی افراد از نقد اثرشان ناراحت میشوند که انگار بازخواست شدهاند و جلسه، صورت پژوهشی و علمی ندارد! در صورتی که مخاطب یا منتقد فقط پرسیده چطور شد که این ایده به ذهنت رسید؟ حتی گاهی برخی افراد از اینکه کتابشان را نقد کنیم، فرار میکنند یا بدتر از آن، دوستانشان را تشویق میکنند صرفاً تعریف و تمجید کنند.
* نقد که نمیشود فقط گل و بلبل باشد. به نظرتان نمیشود گاهی حتی تبدیل به یک چالش شود؟
نقد، اگر علمی باشد و نه سلیقهای، اتفاقات بسیار خوبی در پی دارد. بله، نقد مانند یک هدیه است. حالا ممکن است هدیهای را که به من دادهاند دوست نداشته باشم، اما ارزش کار طرف را زیر سوال نمیبرم. کسی برای شما هدیه آورده و ممکن است هدیهاش را نپسندید؛ عطری هدیه داده که رایحهاش را دوست ندارید، اما ارزش کار او را زیر سوال نمیبرید. بنابراین اگر نگاه ما به نقد مشابه هدیه باشد، اتفاقاً باید استقبال هم داشته باشیم و به لایههای مفید و اثربخشی آن توجه کنیم. پس نقدی که به اثر و صاحب اثر را به چالش بکشاند، ارزشمندتر نیز میشود.
* برای اینکه فضای نقد ما به سمت نقد علمی رود، لازم است منتقد چه دانشی داشته باشد؟ یا حتی خود نویسنده به چه دانش اولیهای نیاز دارد؟
نویسندگی قطعاً نیازمند دانش است. خلاف تصور برخی که فکر میکنند نویسندگی ذوقی و استعدادیست، اما باید بدانیم در واقع به شدت نیازمند دانش است و نگاه ما به نویسندگی علمی است. در دنیای علم و دانش، ما صرفاً به حفظیات گذشته نمیپردازیم، اتفاقاً به طور منظم در جستوجوی اشتباهات و خطاهای خویشیم. در نتیجه به نظریات بهتر میرسیم.
در باب اثر هنری، باید بگوییم لزوماً بحث رسالت اخلاقی وجود ندارد؛ اما اگر نویسنده بخواهد اثری تأثیرگذار خلق کند، باید دانشی داشته باشد تا بتواند مخاطبش را تحت تأثیر قرار دهد. نویسنده لازم است بتواند باورپذیری را در مخاطب ایجاد کند. برای مثال، اگر در داستانهایی خود، شخصیتهایی خلق کنم که بر اساس شناخت آرکیتایپها و تیپهای شخصیتی یونگ شکل گرفته است، به یقین بیشتر شبیه افراد حقیقی جامعه میشوند؛ پس طبیعیست که مخاطب با آنها همذاتپنداری بیشتری دارد. این همذاتپنداری از دانش روانشناسی و جامعهشناسی نویسنده نشأت میگیرد و اتفاقی رخ نداده است. حتی اگر داستان فانتزی یا سورئال باشد، با کمک همین دانش باید باورپذیرش کنیم. برای مثال، در داستانهای هری پاتر، شخصیتها و جهان داستان باورپذیر هستند و بر اساس منطق داستان، نویسنده از اِلمانهای اجتماعی و روانشناسی و… استفاده کرده است.
حالا اگر نویسنده علاوه بر روانشناسی و جامعهشناسی، اطلاعاتی نسبت به فلسفه داشته باشد و آنرا در اثرش منعکس کند، منتقد نیز باید نگاهی علمی و دقیقتر به اثر داشته باشد تا بتواند آن را به خوبی تحلیل و بررسی کند.
* به قول یکی از دوستان نقاش، ادبیات و هنر مانند مرواریدهایی در یک گردنبند هستند. هر کدام از این مرواریدها نمایانگر یک علم هستند؛ تاریخ، روانشناسی، جامعهشناسی، سینما، شعر و نویسندگی. همه اینها به هم مرتبط هستند و بر هم تأثیر میگذارند. برای داشتن توانایی نقد، باید از هر کدام از این علوم بهرهای داشته باشیم.
به نظرم منتقد حتی باید دانشی کاملتر، نسبت به نویسنده داشته باشد تا بتواند اثر ادبی یا هنری را در کفه ترازو قرار دهد و آن را به شایستگی بسنجد. او باید بتواند وجوه مختلف اثر را ببیند و بر اساس پایههای علمی نقد کند. منتقد باید بتواند ایرادات اثر را با منطق بیان کند و حتی راهکار و پیشنهاد ارائه دهد. برای مثال، اگر شخصیتی در داستان، دارای تناقض است، منتقد باید بتواند این پارادوکس را با استدلال توضیح دهد و به عنوان مخاطب شکل صحیح و باور پذیری برای آن متصور شود. منتقد باید شبیه یک داستاننویس متبحر (ولو آنکه تجربه نوشتن نداشته و فقط عالم بر علم نقد بوده) بر عناصر داستان و مختصات داستاننویسی نیز تسلط داشته باشد که متوجه جزئیات علمی و چارچوب اثر و استفاده صحیح از عناصر نوشتاری باشد و بداند که در خدمت داستان بوده است یا خیر.
*به نظر میرسد برای اینکه کسی منتقد خوبی باشد، باید جهانبینی منسجم و ذهن متمرکزی داشته باشد. او باید از دانشهای مختلف بهره برده باشد و بتواند در مقابل هر اثری، وجوه مختلف آن را ببیند. این موضوع نه تنها برای نویسنده، بلکه برای ناشر نیز مهم است.
ناشر باید بیش از نویسنده از نقد استقبال کند، زیرا نقد میتواند به تبلیغ اثر کمک کند و نشان از ارزشمندی اثر دارد که به آن توجه شده است. مخاطب با خواندن نقد، ممکن است به اثر علاقهمند شود و آن را تهیه کند. نقد علمی و منصفانه میتواند به رشد ادبیات و هنر کمک کند.
امیدوارم فضای نقد در ایران روز به روز بهتر شود و نویسندگان و منتقدان با تعامل بیشتر و بهتر موجب خلق آثار ارزشمندتری شوند. اینگونه میتوانیم به شکوفایی ادبیات روایی خودمان امیدوارتر باشیم و چشم انتظار جهانی شدن آثار ادبیمان بمانیم.
Source: طاهره تهرانی