“تحولات بین‌المللی: مذاکرات حماس، حقوق بشر و تنش‌های منطقه‌ای”

سه شرط اساسی حماس برای مذاکرات

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری سما فلسطین، «حازم قاسم»، سخنگوی جنبش حماس، در گفت‌وگو با الجزیره مباشر اعلام کرد: این جنبش سه شرط اساسی برای مذاکرات تعیین کرده که شامل تبادل اسرا، خروج کامل نیروهای اشغالگر از نوار غزه و تعهد تل آویو به عدم بازگشت به تجاوزات خواهد بود.

وی تأکید کرد: ادامه مراحل توافق به میزان جدیت رژیم صهیونیستی در تعامل با میانجی‌گران بستگی دارد.

سخنگوی حماس همچنین تصریح کرد: این جنبش تمدید مرحله اول توافق آتش‌بس را رد می‌کند و مخالفت خود را به میانجی‌گران اعلام کرده است.

قاسم افزود که حماس آمادگی دارد در مرحله دوم توافق، فرآیند تبادل اسرا را با چارچوب‌های جدید انجام دهد.

وی همچنین تأکید کرد: حماس مشکلی با دیدار با نمایندگان دولت آمریکا ندارد، چرا که واشنگن توانایی اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی را دارد.

Source:


Iran has not received any letter from US president

“We have also heard of it (the letter) but we haven”t received anything,” Araghchi told reporters on Saturday.

He added that Iran has never and will never agree to negotiations that imply coercion.

The top Iranian diplomat made the remarks after the US president claimed on Friday that he has sent a letter to Leader of the Islamic Revolution Ayatollah Seyyed Ali Khamenei and proposed to negotiate with Iran on a deal on the country”s nuclear program.

“I said I hope you”re going to negotiate, because it”s going to be a lot better for Iran,” Trump claimed, before threatening Tehran with military action.

Trump’s claim was immediately dismissed by Iran”s permanent mission to the United Nations which said, “We have not received such a letter yet.”

On Saturday, Ayatollah Khamenei said the insistence of some bullying powers on holding talks with Iran does not aim to solve issues but rather aims to assert and impose their own expectations.

“Absolutely, the Islamic Republic will not accept their expectations,” Ayatollah Khamenei added.

In May 2018, Trump pulled Washington out of a multilateral international agreement, formally known as the Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), signed between Iran and the five permanent members of the United Nations Security Council plus Germany in 2015.

The UNSC-endorsed agreement required Iran to scale back some of its nuclear activities in return for the lifting of cruel sanctions imposed on the country, especially by the United States.

Trump then imposed severe economic sanctions against Tehran while Iran was adhering to its commitments under the deal and even continued to do so for a year after the US withdrawal.

Tehran started to reduce its commitments under the JCPOA in a series of pre-announced and clear steps after witnessing the other parties” failure to secure its interests under the agreement.

Source:


امام جمعه اصفهان:قرآن شفاعت کننده مردم است

به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد شامگاه شنبه در آئین افتتاحیه بیستمین نمایشگاه قرآن و عترت استان اصفهان، ضمن تقدیر از برگزار کنندگان نمایشگاه قرآن و عترت استان اصفهان، گفت: قرآن کریم کتابی است که پیامبر اسلام می‌فرماید، فضل قرآن نسبت به سایر کلمات، مانند فضل خدا نسبت به خلق خدا است، یعنی همانطور که فضیلت خدا نسبت به خلق خدا است قرآن به سایر کلمات و کتاب‌ها فضیلت دارد.

وی در ادامه افزود: پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند اگر امور بر شما اشتباه شد، اگر در جایی حیران شدید که چه باید بکنید در رابطه با دنیا یا آخرت، انقدر جو تاریک بود که مانند شب ظلمانی بود، یعنی هیچ راهی برای شما نیست، پس مراجعه کنید به قرآن که شفاعت کننده‌ای است که شفاعت آن پذیرفته می‌شود و ناظری است که از طرف خداوند حرف آن پذیرفته می‌شود و از هرکس شکایت بکند خدا قبول می‌کند و از هرکس تعریف بکند پذیرفته خواهد شد.

آیت الله طباطبایی نژاد، قرآن کریم را یکی از شفاعت کنندگان برشمرد و اظهار کرد: برخی شفاعت را فقط مختص به قیامت می‌دانند، در قیامت اگر کسی قرار بشود به جهنم برود راه بازگشتی ندارد و اهل دوزخ با تعجب به آنها می‌گویند شما چه کرده‌اید که به جهنم فرستاده شده اید؟ آنها می‌گویند ما به راهنمایی پیامبران و اهل بیت (ع) و بزرگان دین توجه نکردیم و اهل تعقل هم نبودیم و عاقبت ما جهنم شد.

نماینده ولی فقیه در استان اصفهان، در ادامه خاطرنشان کرد: متأسفانه برخی افراد اهل توجه به قرآن کریم و آموزه‌های قرآنی نیستند. قرآن شفیع است، شفاعت یعنی واسطه بودن، شفیع بودن قرآن کریم یعنی واسطه بشود تا شخصی به بهشت برود، اما شفاعت تنها مختص به آخرت نیست بلکه شفاعت در دنیا نیز وجود دارد.

وی هدایتگری و تغییر مسیر انسان در دنیا را از ویژگی‌های شفاعت امام حسین (ع) و قرآن کریم عنوان کرد و گفت: برخی افراد به مجالس عزاداری امام حسین (ع) و منابر علما می‌روند و مسیر زندگی آنها تغییر کرده و در مسیر هدایت و دوری از گناه قرار می‌گیرند، این همان شفاعتی است که امام حسین (ع) برای ما انجام می‌دهد. انس داشتن با قرآن کریم انسان را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود افراد از مسیر انحراف و خلاف و گناه فاصله بگیرند.

آیت الله طباطبایی نژاد با اشاره به روایت پیامبر اکرم (ص) پیرامون شفاعت‌گری قرآن کریم، تصریح کرد: پیامبر می‌فرمایند هرکس قرآن را امام و رهبر خود قرار بدهد قرآن او را به سمت بهشت خواهد برد و هرکس قرآن را پشت سرش قرار دهد و آن را نخواند و به آن عمل نکند، به سمت گمراهی و عذاب و جهنم خواهد رفت.

عضو مجلس خبرگان رهبری به فرمایشات رهبر انقلاب مبنی بر نفی مذاکره با آمریکا اشاره کرد و افزود: این عین سادگی است که وقتی چند بار مذاکره کرده‌ایم و آمریکا به تعهداتش عمل نکرده دوباره به سمت مذاکره برویم، رهبر معظم انقلاب فرموپپد تجربه کرده‌ایم که دشمن بد عهد است، ما می‌خواهیم بدانیم دوباره اگر مذاکره کنیم باز آب سنگین اراک ما نابود خواهد شد و فعالیت هسته‌ای ما سال‌ها دوباره عقب خواهد افتاد یا نتیجه چیز دیگری خواهد بود؟ قرآن کریم می‌فرماید اگر بر شما پیروز بشوند نه فامیلی و خویشاوندی سرشان می‌شوند و نه به تعهداتشان پایبند خواهن بود، با زبان شما را سرگرم می‌کنند اما آنها فاسق هستند و به عهد و پیمان خود وفا نمی‌کنند.

آیت الله طباطبایی نژاد اظهار کرد: با یهودیان و مسیحیانی که در کشور ما هستند باید به نیکی رفتار کرد اما با سران کشورهای مستکبر و زورگوی جهان باید مقابله کنیم و در مقابل آنها قرار بگیریم و به آنها اجازه زورگویی ندهیم، اینها با اصل دین ما مقابله می‌کنند و با دین ما مشکل دارند، کسی با افراد بی دین کاری ندارد بلکه همه مشکل آنها با دین و دینداری ما است.

نماینده ولی فقیه در استان اصفهان با بیان اینکه هرچه امام خمینی و رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند برخاسته از قرآن کریم است، خاطرنشان کرد: قرآن کریم می‌فرماید برخی افراد دیندار اگر با مشکلی مواجه شوند از دین خود باز خواهند گشت و دینداری آنها با مشکل مواجه خواهد شد، دسته دیگر افرادی هستند که همیشه پای علم دین ایستاده‌اند و تا لحظه آخر مرگ پای دین هستند و این ما هستیم که می‌توانیم انتخاب کنیم در کدام دسته قرار داشته باشیم.

Source:


نسل‌کشی علویان در سایه سکوت عربی!

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: «نجاح محمد علی» تحلیلگر و فعال سیاسی عراقی، یادداشتی اختصاصی با عنوان «نسل‌کشی علویان در سایه سکوت عربی!» برای گروه بین‌الملل خبرگزاری مهر ارسال کرده که متن کامل آن در ادامه می‌آید.

سوریه شاهد تشدید خطرناک خشونت مسلحانه از سوی دولت جدید و گروه‌های شبه‌نظامی آن است، که بیشتر آنها از خارج کشور آمده‌اند، به‌ویژه در مناطق ساحلی که تا همین اواخر از پایدارترین مناطق کشور محسوب می‌شدند.

کشتارهای وحشیانه‌ای که علیه علویان و سایر اقلیت‌ها رخ می‌دهد، در برابر دیدگان جامعه جهانی، با تبانی آشکار منطقه‌ای و سکوت مشکوک رسانه‌های عربی انجام می‌شود. آنچه امروز در جریان است، صرفاً یک درگیری داخلی نیست، بلکه یک پاک‌سازی قومی و فرقه‌ای سیستماتیک است که توسط گروه‌های مسلح، با پوشش سیاسی دولتی و حمایت نظامی قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی هدایت می‌شود. در این تحلیل، ابعاد مختلف این فاجعه انسانی را بررسی کرده و نقش مشکوک برخی نیروها را روشن خواهیم کرد، در حالی که ادعاهای نادرست مبنی بر دخالت ایران یا به‌اصطلاح بازماندگان رژیم پیشین در این حوادث را رد می‌کنیم.

اول: تشدید کشتارها علیه علویان

۱. گسترش عملیات نظامی در منطقه ساحلی سوریه

مناطق ساحلی، به‌ویژه لاذقیه و طرطوس، شاهد تشدید چشمگیری در عملیات نظامی علیه علویان بوده است، تحت این بهانه که آنها به رژیم پیشین وفادارند. گروه‌های مسلح، به‌ویژه گروه جولانی (هیئت تحریر الشام)، حملات خود را به روستاها و شهرهای علوی‌نشین افزایش داده‌اند و با استفاده از سلاح‌های سنگین، اقدام به کشتار جمعی و تخریب سازمان‌یافته کرده‌اند. گزارش‌های داخلی سوریه نشان می‌دهد که اعدام‌های میدانی علیه غیرنظامیان صرفاً به دلیل وابستگی فرقه‌ای آنها انجام شده و همچنین آدم‌ربایی‌های سازمان‌یافته‌ای رخ داده که هدف آنها ایجاد وحشت در میان مردم و وادار کردن آنها به مهاجرت اجباری است.

۲. تخریب سیستماتیک اموال و زیرساخت‌ها

جنایات گروه‌های مسلح محدود به قتل مستقیم نیست، بلکه تخریب خانه‌های علویان، سوزاندن بازارها و هدف قرار دادن زیرساخت‌های مناطق دارای اکثریت علوی را نیز شامل می‌شود. هدف از این اقدامات نه‌تنها انتقام سیاسی، بلکه پاک‌سازی قومی است که به دنبال تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق است و نشان‌دهنده یک دستور کار آشکار برای جابه‌جایی اجباری جمعیت است.

دوم: تبانی منطقه‌ای و بین‌المللی در جنایات علیه علویان

۱. نقش ترکیه: حمایت نظامی و لجستیکی از گروه‌های مسلح

جنایاتی که امروز در سوریه رخ می‌دهد را نمی‌توان از نقش آشکار ترکیه در حمایت از گروه‌های مسلح، به‌ویژه هیئت تحریر الشام، جدا دانست. گزارش‌های اطلاعاتی تأیید می‌کنند که ترکیه این گروه‌ها را به سلاح و مهمات مجهز کرده و حتی عبور جنگجویان خارجی به سوریه را تسهیل کرده است. دولت ترکیه، که مدت‌ها ادعا می‌کرد به دنبال یک راه‌حل سیاسی است، در واقع یکی از مهم‌ترین محرکان جنگ فرقه‌ای است که از آشوب سوریه برای تحقق جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه خود سوءاستفاده می‌کند.

۲. سکوت رسانه‌ای عربی و استانداردهای دوگانه مشکوک

علی‌رغم مقیاس بی‌سابقه کشتارها علیه علویان، رسانه‌های عربی عمداً این موضوع را نادیده می‌گیرند که نشان‌دهنده ریاکاری آشکار است. در حالی که پوشش گسترده‌ای از هر حادثه‌ای که علیه حکومت پیشین سوریه قابل استفاده باشد، انجام می‌شود، جنایاتی که امروز توسط گروه‌های مسلح حاکم انجام می‌شود، با سکوت مطلق مواجه شده است. برخی از شبکه‌های رسانه‌ای، روایت‌های نادرستی را ترویج می‌کنند که سعی دارند این رویدادها را به‌عنوان یک انقلاب مردمی تحت حمایت خارجی، به‌ویژه ایران، جلوه دهند، در حالی که آنچه در واقعیت رخ می‌دهد، یک پاک‌سازی فرقه‌ای آشکار است.

۳. آمریکا و غرب: استانداردهای دوگانه در مبارزه با تروریسم

موضع غرب در قبال سوریه به‌وضوح استانداردهای دوگانه آنها را نشان می‌دهد. علی‌رغم اینکه گروه‌های مسلح حاکم بر سوریه طبق قوانین بین‌المللی سازمان‌های تروریستی محسوب می‌شوند، غرب چشم خود را بر جنایات آنها بسته و آنها را به‌عنوان یک نهاد سیاسی مشروع در نظر می‌گیرد. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، که ادعای مبارزه با تروریسم را دارند، هیچ اقدام جدی برای توقف این کشتارها علیه علویان انجام نداده‌اند، که تردیدها درباره نیات واقعی آنها در سوریه را تقویت می‌کند.

سوم: ایران در درگیری‌های جاری نقشی ندارد

۱. رد ادعاهای مربوط به نقش ایران

علی‌رغم تبلیغات رسانه‌ای که سعی در دخیل کردن ایران در این حوادث دارند، واقعیت‌های میدانی خلاف آن را ثابت می‌کنند. تهران حتی زمانی که بحران سوریه در اوج خود، پیش از سقوط حکومت پیشین بود، در این درگیری‌ها مداخله نکرد، بلکه بارها خواستار یک راه‌حل سیاسی شد که وحدت سوریه را حفظ کرده و از خونریزی بیشتر جلوگیری کند. ادعاهایی که برخی رسانه‌ها در مورد نقش ایران در حمایت از علویان مطرح می‌کنند، چیزی جز یک تلاش آشکار برای توجیه جنایات فرقه‌ای نیست.

۲. بازماندگان رژیم پیشین: دروغی برای توجیه پاک‌سازی قومی

یکی از خطرناک‌ترین دروغ‌هایی که توسط گروه‌های مسلح و حامیان آنها ترویج می‌شود، ادعای این است که قربانیان این کشتارها صرفاً بازماندگان رژیم پیشین هستند. این روایت به‌منظور مشروعیت‌بخشی به قتل‌عام علویان طراحی شده است، در حالی که اکثر قربانیان، غیرنظامیانی هستند که هیچ وابستگی سیاسی ندارند. این گفتمان رسانه‌ای ساختگی، برای پنهان کردن این واقعیت استفاده می‌شود که آنچه در حال وقوع است، پاکسازی سیاسی نیست، بلکه نسل‌کشی فرقه‌ای آشکار است.

چهارم: جامعه بین‌المللی در برابر یک آزمون اخلاقی جدید

۱. مسئولیت سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری

با وجود گزارش‌های حقوق بشری که جنایات گروه‌های مسلح تحت پوشش دولتی در سوریه را مستند کرده‌اند، جامعه جهانی همچنان از اتخاذ هرگونه اقدام جدی برای متوقف کردن نقض حقوق بشر غفلت می‌ورزد. سازمان ملل که قرار بود یک نهاد بی‌طرف برای حفاظت از غیرنظامیان باشد، هنوز هیچ محکومیت روشنی برای این جنایات صادر نکرده است.

۲. نیاز فوری به اقدام بین‌المللی

با ادامه کشتار علویان، نیاز به مداخله فوری بین‌المللی بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. قدرت‌های بزرگ باید از منافع محدود خود دست بردارند و مسئولیت‌های اخلاقی خود را بپذیرند.

نتیجه‌گیری: مسئولیت مشترک برای مقابله با نسل‌کشی فرقه‌ای

آنچه امروز در سوریه رخ می‌دهد، فقط یک درگیری سیاسی نیست، بلکه یک نسل‌کشی فرقه‌ای سیستماتیک است. این جنایات وحشیانه، شکست حاکمیت موقت به سرکردگی جولانی را نشان می‌دهد.

جامعه بین‌الملل و سازمان‌های حقوق بشری باید مسئولیت خود را بپذیرند تا مانع از تکرار فجایع نسل‌کشی در تاریخ شوند.

Source:


PG states to run out of water in 3 days if Iran attacked

Sheikh Mohammed bin Abdulrahman bin Jassim Al Thani made the comment in an interview with American political commentator and presenter Tucker Carlson on Friday.

Asked what would happen to the body of water between Iran and Qatar if the Bushehr Nuclear Power Plant in southern Iran were ever attacked, Sheikh Mohammed Al Thani said such an incident would lead to an “environmental catastrophe” due to the high level of water contamination.

“This would be basically entirely contaminated…The whole country would run out of water in three days,” he said, adding, “This is not only applied for Qatar, it is applied for Kuwait, for the UAE, for all of us in that part.”

Elsewhere in the interview, the Qatari premier admitted, “We fought against Iran in Syria for 14 years,” but emphasized that the two countries maintain bilateral ties despite their differences.

Sheikh Mohammed Al Thani also said a US congressman had urged him to cut ties with Tehran, but he responded that this is not possible, explaining that he had to draw a map for Americans to illustrate how geographically close Qatar and Iran are.

Iranian Foreign Minister Abbas Araghchi recently cautioned about the dire consequences of an act of aggression involving the Israeli regime or the United States against Iran’s nuclear facilities.

“My assumption is that in this case (a likely attack against the Islamic Republic’s nuclear facilities), we will enter into a widespread war in the region, a catastrophe that no one, neither in the region nor outside the region, wants,” Araghchi said.

Iran has so far retaliated twice, namely during Operations True Promise I and II, in response to Israeli aggression against its soil by successfully targeting sensitive and strategic Israeli targets deep inside the occupied Palestinian territories with hundreds of ballistic and cruise missiles.

Source:


Israel killed 24 Palestinian female journalists in Gaza war

In a statement issued on International Women’s Day, Salama Maarouf said that the killings violated international humanitarian law, adding that they occurred before the “free world, which claims to advocate for women’s rights and the defense of journalists.”

“Their status as women could not protect them from the Israeli army nor could their journalistic immunity shield them from the murderous entity,” he added, Anadolu Agency reported.

Maarouf also accused the international community of “failing to take substantial action,” saying that “many responses have been limited to statements of condemnation,” which he deemed “hypocritical and inadequate.”

The Gaza Strip has been devastated by the Israeli war, with women and children bearing the brunt of the violence. Together, they have represented 70% of the total death toll, which reached 46,960 by Jan. 19, 2025, according to a report by the Palestinian Central Bureau of Statistics.

A ceasefire and prisoner exchange agreement has been in place in Gaza since Jan. 19, halting Israel’s brutal war, which has killed over 48,400 Palestinians, most of them women and children, and left the enclave in ruins.

Last November, the International Criminal Court issued arrest warrants for Israeli prime minister Benjamin Netanyahu and his former war minister Yoav Gallant for war crimes and crimes against humanity in Gaza.

Israel also faces a genocide case at the International Court of Justice for its military campaign.

Source:


حمله حامیان اوکراین به ونس و دختر ۳ ساله‌اش

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از راشاتودی، جی‌دی‌ونس، معاون دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا می‌گوید که گروهی از معترضان حامی اوکراین با دوره کردن او در خیابان، دخترش را ترسانده‌اند.

ونس و ترامپ ماه گذشته پس از تنش لفظی و مشاجره با ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در جریان حضورش در کاخ سفید، او را به شکلی تحقیرآمیز از دفتر ترامپ بیرون راندند؛ جنجالی که حامیان اوکراین را به‌شدت خشمگین کرد.

حالا ونس درباره حادثه‌ای که در خیابان برایش رخ داده است، نوشت: امروز در حال قدم زدن با دختر سه ساله‌ام، گروهی از معترضان با سر دادن شعار «زنده‌باد اوکراین» دور ما حلقه زدند و فریاد کشیدند و دخترم به شدت مضطرب شد و ترسید.

وی افزود: به این امید که بتوانم اندکی با آنها صحبت کنم و دست از سر دخترم بردارند، تصمیم گرفتم با معترضان حرف بزنم. تقریباً همه آنها موافقت کردند و بیشتر مکالمه محترمانه بود اما باید خیلی آدم آشغالی باشید که در میانه یک اعتراض سیاسی، یک دختر سه ساله را تعقیب کنید!

شعار «زنده‌باد اوکراین» در ابتدا میان ملی‌گرایان اوکراینی در اوایل قرن بیستم رواج پیدا کرد و از آن پس به یک شعار میهن‌پرستانه اوکراینی بدل شد. با این حال، برخی همچنان این شعار را جنجالی می‌دانند زیرا در سازمان ملی‌گرایان اوکراین که اعضای آن در مراحل اولیه جنگ جهانی دوم با نازی‌های آلمان همکاری می‌کردند، این شعار را سر می‌دادند.

Source:


ترجمه بخشی از زندگی فاروق نجم‌الدین است

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: فاروق نجم‌الدین در نجف به دنیا آمده و از نوجوانی در تهران زندگی می‌کند. تحصیلات دانشگاهی‌اش را در ایران رشته جامعه‌شناسی و علوم ارتباطات گذرانده و پس از آن، به‌عنوان فیلم‌ساز و تهیه‌کننده برنامه‌های تلویزیونی مستند و داستانی در صدا و سیما فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرده است. آنطور که خودش می‌گوید مثل بسیاری از افراد دیگر، به آثار ادبی علاقه‌مند بوده و همین علاقه موجب شد که در هر دو زبان فارسی و عربی مطالعه کند. طبیعتاً برای هر کسی ممکن است این فکر پیش بیاید که شیوایی و زیبایی‌ای که در یک زبان مشاهده می‌کند، به زبان دیگر منتقل کند؛ چه از فارسی به عربی، چه از عربی به فارسی. به این ترتیب او در عرصه ترجمه نیز کار خود را شروع کرد، تجربه‌ای که بهانه این گفتگو بود.

مشروح گفتگوی او با مهر درباره ترجمه ادبیات معاصر عرب و کتاب مجنون سلما نوشته جان دوست و ترجه فاروق نجم الدین را در ادامه می‌خوانید؛

* کار سخت مترجم به نظرم ساختن پل ارتباطی بین دو زبان است، این ارتباط را باید خیلی خوب برقرار بکند.

ببینید، طوری است که وقتی انجام نمی‌دهی، احساس دغدغه داری، می‌دانی؟ این شیوه بیان و ادبیات بخشی از زندگی تو شده است، وقتی آن را کتمان می‌کنی یا به زبان نمی‌آوری، انگار چیزی کم است. اما وقتی انتقالش می‌دهی، به نوعی به آرامش می‌رسی. در نتیجه، بله، هر دو جنبه را دارد؛ هم سختی‌ها و هم رضایتی که به انسان می‌دهد.به هر صورت من کار ترجمه را، در کنار فیلم‌سازی، به شکل جدی‌تر از دهه ۸۰ شروع کردم.

* اولین کتابی که ترجمه کردید، چه بود؟

کارم را با ترجمه دو نمایشنامه از غسان کنفانی آغاز کردم. یکی از آن‌ها «پلی به سوی ابدیت» نام دارد. این نمایشنامه‌ها در واقع محتوایی فلسفی دارند، با تأکید بر اسطوره‌های جامعه عرب و پرداختی خاص که به گفته خود نویسنده، اگزیستانسیالیستی است. غسان کنفانی گرایش‌های انسانی داشت و جزو مبارزینی بود که به دلیل مقاومت در برابر اشغالگری از فلسطین رانده شده بود. او هرگز سلاح برنداشت، اما نهایتاً به خاطر فعالیت‌های قلمی‌اش توسط نیروهای صهیونیستی ترور شد.

* صهیونیست‌ها انتخاب شده کسانی را هدف قرار می‌دهند که مبارزه‌شان فکری است. می‌دانند که باید فکر را از میان ببرند، پیش از آن‌که منجر به عمل شود.

در دهه ۹۰ میلادی، این مباحث به موضوعات دیگری نیز کشیده شد. من در حوزه جامعه‌شناسی و علوم ارتباطات فعالیت داشتم و کتابی تحت عنوان جنبش‌های معاصر جهان عرب در دوران مدرنیته ترجمه کردم که از ابراهیم حیدری بود و توسط انتشارات علمی فرهنگی منتشر شد. همچنین کتاب دیگری با نام تولد اهریمن ترجمه کردم که اثری روزنامه‌نگارانه است و به قلم آقای عبدالباری عطوان، روزنامه‌نگار معروف فلسطینی نوشته شده بود.

* چه عنوان کنجکاوی‌برانگیزی! درباره چیست؟

این اثر درباره داعش نوشته شده. عنوان عربی آن تنها اشاره‌ای به دولت اسلامی در عراق دارد.

* به نظرم انتخاب نام فارسی آن جذاب و پرمعناست.

ما از دوره‌ای اهریمنی عبور کرده‌ایم و هنوز هم خطر بازگشت آن وجود دارد. مسئله این است که این خطر تنها از بیرون جوامع نمی‌آید، بلکه ریشه‌هایی درون این جوامع دارد. جوامعی همچون کشورهای عربی، افغانستان و حتی در برخی موارد ایران، زمینه‌ای برای ظهور تلقی‌های تندروانه، افراطی و بنیادگرایانه دارند؛ تلقی‌هایی که اساساً مخرب و ویرانگر هستند. این امر شاید ارتباط مستقیمی با کتاب نداشته باشد، اما کوتاه بگویم که ظهور چنین تفکراتی بیشتر ناشی از ناکامی از گرایش‌های ناسیونالیستی در پنجاه سال گذشته بوده است. حکومت‌های ناصری، بعثی و ناسیونالیستی لیبرال در طول یک قرن گذشته، مخصوصاً در مواجهه با مسائلی مانند اسرائیل، موفقیت چندانی کسب نکردند. این ناکامی‌ها باعث شد حتی برخی از روشنفکران، فارغ‌التحصیلان دانشگاه الازهر، چه دینی‌گرا و چه غیر دینی، به این نتیجه برسند که آن جریان‌ها نیز راه به جایی نبرده‌اند؛ و ما همچنان ملتی درجه دو باقی ماندیم. همین عامل موجب تقویت تفکرات افراطی و گرایش به بنیادگرایی شد.

* بنابراین، تلاش می‌شود تا با تکیه بر دیدگاه‌های افراطی و بنیادگرایانه در حوزه مذهب و دین پیش بروند و به بزرگی برسند؟

بله، این گروه‌ها توانستند بخشی از جامعه را بسیج کنند و امروز هم همچنان به بسیج کردن ادامه می‌دهند. به همین دلیل واقعاً می‌توان آن‌ها را نوعی “اهریمن” تلقی کرد، اما نه اهریمنی که بیرون از جامعه وجود دارد؛ بلکه این پدیده از دل خود جوامع ما سرچشمه می‌گیرد.

* غرب هم به این وضعیت دامن می‌زند، آتش آن را شعله‌ورتر می‌کند و این جریان‌ها را بزرگ‌تر جلوه می‌دهد. به نظر می‌رسد این را خوب فهمیده است و اگر هدفش مقابله با اسلام یا موجودیت این تمدنها و کشورها باشد، تلاش می‌کند این کار را از طریق جریان‌های درونی این جوامع و با استفاده از شمشیری که به نام اسلام بلند شده انجام دهد.

علت‌ها بسیار متنوع هستند و نمی‌خواهم وارد جزئیات این بحث شوم، اما می‌خواهم توجه شما را به نکته‌ای جلب کنم؛ مثلاً گروه‌هایی مثل داعش، بخش قابل‌توجهی از نیروهای خود را از مناطقی مثل چچن تأمین می‌کنند. حالا چرا؟ یعنی هرچه از مرکز این ایدئولوژی دورتر می‌شویم، گرایش به بنیادگرایی بیشتر می‌شود؟ پاسخ مثبت است. جوامعی که تازه به نوعی گرایش دینی می‌رسند یا به تازگی این هویت را پذیرفته‌اند، انگیزه بیشتری دارند که بگویند: شما، چه به عنوان عرب یا مسلمان، دین را درست نفهمیده‌اید! این رفتار معمولاً از تلاش برای فاصله گرفتن از گذشته خود و محیط اطرافشان (که اغلب با سنت‌های مسیحی شکل گرفته) ناشی می‌شود. در نتیجه، آنها برای ارائه یک هویت جدید که با جامعه سابقشان تضاد داشته باشد، به سمت تفاسیری بنیادگرایانه‌تر متمایل می‌شوند. نمونه‌اش را می‌توانید در جاهایی مثل جزیره بالی یا چچن مشاهده کنید، که افراد زیادی از آن مناطق به چنین گرایش‌هایی جذب می‌شوند. نمی‌توان انکار کرد که چنین جریان‌هایی، حتی اگر مستقیماً از متن اسلام سنتی نشأت نگرفته باشند، ارتباطی با آن دارند. به طور مثال، وقتی کسی از بهائیت تغییر دین داده و مسلمان می‌شود، گاهی رفتارهای شدیدتری علیه بهایی‌ها از خود نشان می‌دهد. مشابه این موضوع را تاریخ ما ایرانی‌ها نسبت به زرتشتیان نشان می‌دهد؛ کافی است به متون تاریخی نگاه کنید. عرب‌ها نیز از همین منظر با دوره‌های مختلف اسلامی روبرو بوده‌اند. حالا این بحث خودش موضوع مستقلی است که خارج از بحث می‌شود.

* این کتاب واقعاً جالب بود. بعد از آن، شما چه کتاب دیگری ترجمه کردید؟

یک کتاب سه جلدی با عنوان ادیان و مذاهب در عراق که هنوز چاپ نشده است. این اثر یک نگاه مردم‌شناختی به موضوعات مختلفی مثل ایزدی‌ها، فرقه‌های عرفانی، و همچنین تسنن و تشیع در عراق دارد. کتاب توسط انتشارات علمی و فرهنگی قرار بود منتشر شود، اما به دلایلی که هنوز برای من کاملاً مشخص نیست، انتشار آن متوقف شده است. شاید به خاطر مشکلات احتمالی با ارشاد یا تغییر سیاست‌های مدیریتی باشد. خودم دقیقاً نمی‌دانم چرا. آخرین کتابی هم که ترجمه کردم، مجنون سلما بوده است. البته سه نمایشنامه دیگر از کنفانی را هم در مجموعه آثار نمایشی غسان کنفانی ترجمه کرده‌ام، که توسط نشر جهان کتاب چاپ شده است.

* مجنون سلما را چطور انتخاب کردید؟

درباره مجنون سلما باید بگویم که ارتباط مستقیمی با نویسنده، آقای جان دوست، داشتم. پیش از این نیز یکی دیگر از آثار او را با عنوان در چنگال کابوس ترجمه کرده بودم. این کتاب خاطرات خود آقای جان دوست است که نویسنده‌ای کرد از کوبانی و مقیم آلمان است.

* «جان دوست»، اسم واقعاً جالب و نمادینی دارد؛ و به‌نظر می‌رسد نویسنده‌ای پرکار باشد.

بله، آثار متعددی منتشر کرده و برخی از آن‌ها نیز به فارسی ترجمه شده‌اند. تعداد این کتاب‌ها در فارسی به حدود ۱۵ تا ۲۰ عنوان می‌رسد و حداقل ۷ عنوان از این آثار به‌صورت رسمی ترجمه شده‌اند. یکی از این کتاب‌ها با عنوان «کوبانیه» شناخته می‌شود. اولین اثری که از این نویسنده به فارسی برگردانده شد، کتابی با عنوان «سه گام تا رهایی» بود که توسط آقای طهماسبی ترجمه شد. این کتاب که چند سال پیش منتشر شد، داستانی است جذاب و در ابتدا عنوان اصلی آن «سه گام تا چوبه دار» بوده است. آقای طهماسبی این کتاب را با شیواترین سبک ترجمه کرده‌اند و حتی خود ایشان با نویسنده هم ارتباطاتی داشته‌اند.

یکی دیگر از آثار این نویسنده هم همان کتاب در چنگال کابوس است که خاطرات روزانه‌ی او در دوران شیوع کرونا در آلمان است. این خاطرات که طی یک ماه هر روز نوشته شده‌اند، به زندگی شخصی او در زمان بحران جهانی اشاره می‌کنند. در این کتابش از تجربه‌های متعددی سخن گفته است؛ مثلاً شرح روزهایی که مردم به‌طور عجیبی رفتار می‌کردند، سوپرمارکت‌ها را خالی می‌کردند و غارت می‌کردند، یا زمانی که محدودیت‌های شدید تجمعات اجرا می‌شد. اتفاق جالب دیگری که روایت شده، لحظه‌ای است که هلیکوپتری در نزدیکی خانه‌اش دیده، و این ماجرا او را یاد حملات نظامی سوریه به مخالفان انداخته است. او در این کتاب با مهارت توانسته خاطرات دوران کرونا را با گذشته‌ی شخصی و زندگی کودکی خودش پیوند دهد و تجربه‌ای منحصر به فرد خلق کند.

* این را کدام انتشارات منتشر کرده است؟

نشر نیستان. در همان زمان ارتباطاتی با این اثر و نویسنده برقرار کردم. نکته جالب این است که هر دو اثر، «مجنون سلما» و «در چنگال کابوس» پیش از انتشار، نسخه متنی آن‌ها برای من ارسال شده بود و من همزمان آماده‌سازی انتشار عربی آن‌ها را آغاز کرده بودم. در واقع، اگر مشکلی پیش نمی‌آمد، حتی ممکن بود نسخه فارسی پیش از نسخه عربی منتشر شود.

* داغ داغ ترجمه فارسی اش می‌رسید!

بله، البته این انتخاب من فقط به دلیل ارتباط شخصی با نویسنده نبود؛ بلکه حقیقت این است که این کتاب از جنبه‌های مختلفی به ما ایرانی‌ها مرتبط است و همین ارتباط باعث جذابیت بیشترش می‌شود. اول اینکه قوم کُرد ارتباط فرهنگی نزدیکی با ما دارد. داستان مجنون سلما زندگی شاعری را روایت می‌کند که در منطقه‌ای به نام جزیره، میان دجله و فرات، زندگی می‌کند. این منطقه که به دلیل وجود دو رود بزرگ دجله و فرات به جزیره شهرت دارد، از ترکیه تا شمال عراق و حوالی بغداد امتداد دارد.

توصیف‌های تاریخی و اجتماعی که در روایت گنجانده شده، تصویری دقیق از سنت‌ها و آئین‌های آن مقطع تاریخی ارائه می‌دهد. به عنوان نمونه، قهرمان داستان تلاش برای ربودن محبوب خود را در قالب رسم کهن قوم کرد توصیف می‌نماید. او برای شاگردش تعریف می‌کند که اگر شاهزاده سلما عضوی از خانواده‌ای متعلق به طبقه عام جامعه بود، حتماً برای ربودن او اقدام می‌کرد. اما چون سلما دختر حاکم قصر بود، نمی‌شود این کار را کرد. چنین توصیف‌هایی در کنار فضای عاشقانه داستان باعث عمیق‌تر شدن پیوند خواننده با شخصیت‌ها و قرابت بهتر با فضای فرهنگی آن دوره می‌شود * اسمش هم برای همان منطقه جزیره است.

شاعر مورد بحث «ملأ احمد جزیری» است، که به عنوان نخستین شاعری شناخته می‌شود که شعر به زبان کردی سروده. البته ممکن است پیش از او کسانی به صورت محلی یا پراکنده به کردی شعر گفته باشند، اما او را بنیان‌گذار شعر کلاسیک کردی می‌دانند. حوزه فرهنگی این اثر نیز جای تأمل دارد. در گذشته، تمام مردمانی که اهل ادبیات بودند، در این منطقه نیاز داشتند برای خواندن و نوشتن در حوزه ادبیات به زبان فارسی تسلط داشته باشند. این مسئله محدود به ایران نبود؛ مناطق دیگری مثل پاکستان و آسیای میانه را هم شامل می‌شد و این روند برای چندین قرن ادامه داشت.

* این همه شاعر در این اقلیم‌ها و سرزمین‌ها هستند که فارسی شعر گفته‌اند.

به عنوان مثال، اقبال لاهوری با وجود اینکه ۹ دفتر از ۱۲ دفتر شعر خود را به زبان فارسی سروده، خودش مهارت زبانی بالایی در صحبت به فارسی نداشت. آن زمان، آموزش در مکتب‌خانه‌ها آغاز می‌شد و پس از آن افراد برای ادامه تحصیل به مدارس علمی وارد می‌شدند. در این مدارس، زبان عربی برای متون دینی، علوم روز مانند شیمی، نجوم و غیره استفاده می‌شد؛ به عبارتی زبان علمی آن دوران عربی بود. اما گلستان و بوستان سعدی تدریس می‌شدند برای ادبیات، خوب همین تسلط بر زبان فارسی را ایجاب می‌کرد، نیاز داشتند زبان فارسی بدانند.

* به عبارت دیگر زبان دین و علم عربی بود اما زبان عشق، ادب، نامه‌نگاری و بسیاری از ابعاد دیگر زندگی روزمره فارسی محسوب می‌شد.

در همین داستان، شخصیت‌های اصلی ملأ احمد و محبوبه‌اش که دختر شاه است، معرفی می‌شوند. هر دو از یک خاندان کُرد و اشرافی هستند. ملأ احمد، پسر یک ملأ است و این تقابل طبقاتی بر جذابیت داستان می‌افزاید. نکته جالب توجه اینجاست که با وجود تعلق این دو به جامعه کردی، تنها نامه‌ای که دختر برای ملأ احمد می‌فرستد به زبان فارسی نوشته شده است. شاید به دلیل پیشینه تحصیلی یا فرهنگی او باشد. اما در یکی از لحظات داستان، وقتی ملأ احمد به‌عنوان یک دانش‌آموز ساده در مدرسه مشغول درس خواندن است، راز دلش را با دوستش در میان می‌گذارد. دوستش به او پیشنهاد می‌دهد که اگر می‌خواهد حقیقتاً با محبوبش ارتباط برقرار کند، باید به زبان خودشان سخن بگوید. همین توصیه انگیزه‌ای می‌شود که ملأ احمد به سراغ زبان کردی برود و از آن زمان به بعد تصمیم می‌گیرد تمام اشعار و نامه‌هایش به این زبان باشند. این تغییر نگرش و استفاده از زبان مادری چنان تأثیری می‌گذارد که اشعار او در دل همه جای باز می‌کنند. بعدها داستان پیش می‌رود تا جایی که ملأ احمد به مجالس ادبی دربار خان‌های کرد جزیره دعوت می‌شود و با اشعار کردی خود که رنگ و بویی مشابه اشعار حافظ دارند، در محافل ادبی جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند. ارتباط او با حافظ نیز موضوع تحقیق‌های بسیاری بوده و کتاب‌های متعددی درباره تأثیرپذیری او از حافظ نوشته شده‌اند.

* از بخش‌های جذاب داستان جایی است که ملأ احمد برای دختر نامه‌ای می‌نویسد، سپس برای محافظت از آن، نامه را داخل نی قرار می‌دهد و با شمع مهر و موم می‌کند تا به دست او برسد بدون اینکه خیس شود. این جزئیات کوچک همراه با شور عشق میان این دو شخصیت، هیجانی عاشقانه ایجاد می‌کنند. برای شما کدام بخش داستان جذاب‌تر است؟

برای من یکی از نقاط قابل‌توجه ابتدای داستان است؛ همان عشقی که با یک نگاه یا خواب آغاز می‌شود. خوابی که شاعر در وضعیت تب‌دار می‌بیند، بسیار نمادین و زیباست: غزالی که به دنبال شیر می‌دود و از او فراری است، تصویرسازی متفاوتی را ارائه می‌دهد.

* این بخش مرا یاد بیت زیبای مولوی انداخت: «صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو / به جهان که دید صیدی که بترسد از رهایی؟» اینجا نقش معکوس عاشق و معشوق جالب است؛ معمولاً عاشق شکارگر است، اما در این توصیف معشوق شیر است و عاشق آهویی که می ترسد مبادا شیر شکارش نکند یا شکارش کند و رهایش کند!

این صحنه‌ای که اشاره کردی، قرار و مدارشان این است و خیلی ابتکاری است، بسیار خلاقانه و نمادین است. در این داستان، طبعاً ملأ احمد نمی‌توانسته مستقیم به محبوب خود دسترسی پیدا کند. پس تصمیم می‌گیرد نامه‌ای بنویسد، آن را درون نی قرار دهد، دو طرف آن را محکم مهروموم کند و سپس با یک بادبان کوچک روی آب رها کند تا به جریان رود دجله بسپارد. قصرِ مشرف بر رود، فضایی تخیلی و تاریخی دلنشینی را ایجاد کرده است. دختر داستان منتظر رسیدن این نامه است و سرانجام او به نی دسترسی می‌یابد، اگرچه به سختی و با کمک ماهیگیرانی که در آن حوالی هستند. این صحنه هم بسیار جالب است و هم احساسات بیننده یا خواننده را برمی‌انگیزد.

* بخش‌هایی از این داستان وقایع تاریخ است که با بخش‌های تخیلی در هم تنیده شده، این هم داستان را جذاب‌تر می‌کند.

این روایت در مهم‌ترین مقطع تاریخی برخورد میان صفویه و عثمانی جریان پیدا می‌کند، زمانی که صفوی‌ها حاکمیت شرق آناتولی (ترکیه امروزی) را از دست داده و مناطق یادشده به عثمانی الحاق می‌شوند. در این جنگ‌ها، اغلب از سران کرد کمک گرفته می‌شد و قشون از همین مردمان تشکیل می‌شد. با این حال، ارتباطات فرهنگی این اقوام همچنان با ایران حفظ شده بود و علاقه‌مندی‌های فرهنگی میان این جوامع پابرجا بود. شاید یکی از نشانه‌های این تأثیر عمیق فرهنگی، هدیه‌ای است که قهرمان داستان از دایی خود دریافت می‌کند؛ نسخه‌ای از دیوان حافظ که از تبریز برای او فرستاده شده است. همچنین، دختر داستان زیر نظر خطاطان ایرانی تعلیم دیده و مکاتبات وی با دیگران به زبان فارسی انجام می‌شود.

نمونه‌ای از جنبه‌های جامعه‌شناختی داستان نیز به واسطه حضور دوستِ کردِ وی اهل کوبانی نمایان شده است. او به‌خوبی آداب و رسوم و هنجارهای مردمان کرد آن دوره را روایت می‌کند. همان‌طور که در مقدمه داستان آمده، روایت شاعر فقط یک داستان عاشقانه ساده نیست، بلکه تجربه زیسته شخصیت‌ها نیز در بستر ماجراها به خواننده منتقل می‌شود. توصیف‌های تاریخی و اجتماعی که در روایت گنجانده شده، تصویری دقیق از سنت‌ها و آئین‌های آن مقطع تاریخی ارائه می‌دهد. به عنوان نمونه، قهرمان داستان تلاش برای ربودن محبوب خود را در قالب رسم کهن قوم کرد توصیف می‌نماید. او برای شاگردش تعریف می‌کند که اگر شاهزاده سلما عضوی از خانواده‌ای متعلق به طبقه عام جامعه بود، حتماً برای ربودن او اقدام می‌کرد. اما چون سلما دختر حاکم قصر بود، نمی‌شود این کار را کرد. چنین توصیف‌هایی در کنار فضای عاشقانه داستان باعث عمیق‌تر شدن پیوند خواننده با شخصیت‌ها و قرابت بهتر با فضای فرهنگی آن دوره می‌شود.

به نظر می‌رسد داستان عشق مم و زین یک بار دیگر دارد تکرار می‌شود، درست مانند سرگذشت‌های عاشقانه معروف. زین، که نتوانست عشقش را به نتیجه برساند، سرانجام تسلیم شد؛ او را زندانی کردند و نهایتاً جانش را در راه عشق از دست داد. نام او نیز به فهرست عاشقان افسانه‌ای تاریخ پیوست، همان‌طور که فرهاد و شیرین یا مجنون و لیلی این‌چنین شدند. در فرهنگ کردی قصه‌ای هست به اسم مَم و زین. یک افسانه‌ای کردی است که بین مردم رواج دارد. حتی مقبره‌ای هم در این منطقه به یاد آن ساخته‌اند.

* یعنی فقط جنبه افسانه‌ای ندارد، تاریخی هم هست.

الگویی از یک عشق نافرجام که در سرنوشت این عاشق و معشوق هم بازتاب یافته است. ملااحمد عاشق سلما می‌شود و عشقشان بیشتر از طریق مکاتبات عاشقانه گسترش می‌یابد. اما خانواده سلما، بدون توجه به احساساتش، او را به ازدواج با یکی از پسرعموهایش مجبور می‌کنند. سلما با این ازدواج اجباری کنار می‌آید و زندگی مشترک خود را آغاز می‌کند. حتی در ظاهر اعلام رضایت می‌کند، اما عشق ملااحمد همچنان در عمق ناخودآگاهش می‌ماند. از طرف دیگر، او هم نمی‌تواند عشقش به سلما را فراموش کند. یک تصویری شبیه به شهریار ما دارد که مجرد باقی مانده و همه اشعارش یادآور معشوق از دست رفته است. در پایان داستان هم او را می‌بینیم که مقابل قصر سابق سلما نشسته، نقاشی‌هایی از گذشته‌اش می‌کشد و خاطرات کوچه‌ها و راهروهای قصر را مرور می‌کند.

جنبه دیگری که داستان را متمایز می‌کند، میل او به عرفان است. ملااحمد که از محبوب زمینی خود ناامید شده، درد دل‌هایش را با درویشی در میان می‌گذارد تا شاید کمی آرامش بیابد. ملاقات با یک عارف یا درویش که ساکن مدرسه‌شان می‌شود، تأثیر عمیقی بر او می‌گذارد. ولی‌نقشجان او را با عشق عرفانی آشنا می‌کند و او تحت تأثیر این آموزه‌ها، مقام عشق معنوی را برتر از عشق زمینی درک می‌کند، اما برخلاف تصور رایج، هیچ وقت عشق زمینی‌اش را کاملاً کنار نمی‌گذارد و همچنان سوز و گداز عاشقانه‌اش را حفظ کرده و آثارش به تلفیقی از عشق زمینی و عرفانی تبدیل می‌شوند. دقیقاً همین ویژگی است که اشعار او را هم برای عاشقان و هم برای علاقه‌مندان به عرفان جذاب می‌کند.

* نوع روایت داستانی «مجنون سلما»، شبیه «لیلی و مجنون» است، مثل آنجا که پدرِ معجون او را به کعبه می‌برد تا دعا کند و از خدا بخواهد این عشق از سرش بیفتد، و میبیند خود مجنون حلقه کعبه را گرفته و دعایش این است که: «از عمر من آنچه هست بر جای / بستان و به عمر لیلی افزای» انگار پدر درمی‌یابد که این عشق درمان ندارد؛ گویی دیگر یک” درد” نیست که درمان داشته باشد، جریانی است که مجنون را به مسیری دیگر هدایت می‌کند.

این موضوع ارتباط عمیقی با نقش درویشِ عارف داستان دارد. جلسات این عارف چنان تأثیرگذار است که در واقع، جان‌ها را زنده می‌کند. کلام این ولی‌نقشجان، با هر بار بیان، او را به حال دیگری می‌برد. جامعه‌شناسی رابطه میان آن دو را می‌توان با ارتباط شمس و مولانا مقایسه کرد: یک دیدار تحولی. جالب اینکه درویش هم، مثل شمس، روزی به‌ناگاه می‌رود و ملااحمد هرچه او را در شهرهای مختلف جست‌وجو می‌کند، هرگز نمی‌یابد. بااین‌حال، تأثیر عرفانی عمیقی که از او برجا مانده، همچنان در جان ملااحمد جاری است.

* این غیابِ مراد، به همراه غیابِ محبوبش، انگار سکویی برای پرتاب به مرحله‌ای بالاتر می‌شود برایش.

یکی از صحنه‌هایی که تأثیر شگرفی بر من گذاشت، جلسات عرفانی مجنون با درویش بود. نقطه اوج این صحنه‌ها زمانی است که شاعر داستان به دلیل عشقی که نسبت به دختر حاکم داشته، با خشم جماعت و حاکم مواجه می‌شود؛ به‌طوری که دیوان اشعار او را ضبط کرده و پاره پاره می‌کند و از میان می‌برد. این کار او شاعر را به‌کلی مأیوس و سرخورده می‌کند، انگار تمام گذشته و هنر خود را از دست داده است. درحالی‌که کاملاً ناامید و پکر نزد استاد عرفانی‌اش بازمی‌گردد تابگوید چه مصیبتی سرش آمده، با چیزی غیرمنتظره روبه‌رو می‌شود. می‌بیند که نسخه‌ای خطاطی‌شده از همان دیوان گم‌شده به دست درویش نگهداری شده است. معلوم می‌شود در گذشته مجنون اشعار خود را برای خواندن به دست عارف سپرده بود و حالا نسخه‌ای تازه و زیبا از آن نوشته شده بود. این اتفاق انگار جانِ دوباره‌ای به شاعرِ عاشق می‌دهد و تولدی نو برایش رقم می‌زند؛ دنیایی تازه که رنج‌هایش را کنار زده و او را به مسیری تازه هدایت می‌کند.

* تلاش یک مترجم برای انتقال یک متن از یک زبان به زبان دیگر به نوعی مشارکت در لذت آن محتواست، چرا که امکان تجربه کردن احساسی مشابه را برای فردی فراهم می‌کند که شاید زبان اصلی را نمی‌داند. این فرآیند واقعاً چالش‌برانگیز اما در عین حال بسیار لذت‌بخش است.

به طور خاص در فرهنگ‌های گوناگون، ظرافت‌هایی وجود دارد که منتقل کردن آن‌ها به زبان دیگر نیازمند دقت و درک عمیقی است. مثلاً همین داستانی که پدر ملااحمد برایش تعریف می‌کند، که وقتی او به دنیا می‌آید، دایه سارا با قلم ناف تو را برید. و پدر اضافه می‌کند: ما کردها این را به فال نیک می‌گیریم. همانجا می‌گوید برخی بند ناف پسر را با خنجر می‌بریدند که در آینده بچه شأن جنگجو بشود. اینها نشان‌دهنده‌ی باورها و سنت‌های خاص آن منطقه است. یا مثلاً وقتی از ارتباطات تاریخی با ایران صحبت می‌کنیم، موضوعاتی مطرح می‌شود و حتی به مرگ شاه طهماسب هم اشاره‌هایی دارند. قزلباش‌ها و اتفاقاتی که در آن دوران رخ داده، بخش مهمی از این روایت‌ها هستند.

Source: طاهره تهرانی


ترودو: همچنان سرود ملی آمریکا را «هو» می‌کنیم!

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از تورنتو سان، جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا در اظهاراتی با اشاره به جنگ تجاری درگرفته بین این کشور و آمریکا و همچنین ادعای واشنگتن برای تبدیل شدن کانادا به یکی از ایالت‌های این کشور، از تداوم اعتراض نمادین کانادایی‌ها علیه آمریکا خبر داد.

ترودو در پاسخ به این پرسش که آیا از نظر کانادا، تعرفه‌های اعمال‌شده از سوی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، اقدام جنگی علیه کاناداست، گفت: کانادایی‌ها از بابت این موضوع از آمریکایی‌ها عصبانی نیستند. مشکلی با آمریکایی‌ها نداریم. آنها همسایه، دوست و شریک ما هستند و با آنها کارها را انجام می‌دهیم و دهه‌ها و نسل‌ها خیلی از کارها را با هم انجام داده‌ایم.

وی افزود: این یک تصمیم سیاسی از جانب دولت آمریکاست. این یک جنگ تجاری است؛ بله اما آیا کانادایی‌ها آزرده و عصبانی هستند؟!

ترودو همچنین درباره نحوه اعتراض به این جنگ تجاری اضافه کرد: تصمیم گرفته‌ایم که دیگر برای تعطیلات به فلوریدا یا ساحل «اولد اورچرد» یا هر جای دیگری (در آمریکا) نرویم. محصولات کانادایی بخریم. از مشروبات الکلی آمریکایی صرف نظر کنیم و بله، احتمالاً همچنان به «هو» کردن سرود ملی آمریکا ادامه خواهیم داد! البته به مردم آمریکا می‌گویم که ما شما، تیم‌های‌تان، بازیکنان‌تان را «هو» نمی‌کنیم بلکه این کار را علیه سیاستی انجام می‌دهیم که با هدف ضربه زدن به ما طراحی شده است.

به‌دنبال جنجال برخاسته پس از اظهارات ترامپ و طرح رویایی او برای تبدیل کانادا به پنجاه‌ویکمین ایالت آمریکا، کافه‌های کانادایی نیز علیه این طرح اعتراضی نمادین ترتیب و نام قهوه «آمریکانو» را به «کانادیانو» تغییر داده و از این طریق، با این طرح مخالفت کردند.

ترامپ ۷۸ ساله که ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ پس از مراسم تحلیف به طور رسمی به کاخ سفید بازگشت، پیش از تحلیف در جریان یک ضیافت شام با جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا به طور فکاهی این پیشنهاد را مطرح کرد.

ترامپ گفته است که اگر کانادا نتواند مانع مهاجرت غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر شود، علیه کالاهای وارداتی این کشور تعرفه اعمال خواهد کرد. وی با اشاره به اینکه آمریکا سالانه میلیون‌ها دلار بابت کسری تجاری به کانادا پرداخت می‌کند، اضافه کرده بود: «نمی‌خواهم صدها میلیون دلار برای حمایت از این کشور هزینه کنم مگر اینکه آن کشور ایالت آمریکا بشود. همچنین اگر یک ایالت باشد، مردم کانادا مالیات کمتری پرداخت خواهند کرد.»

ترامپ همچنین به طعنه گفته است که «کانادا پس از پیوستن به آمریکا و تبدیل شدن به پنجاه‌ویکمین ایالت این کشور، می‌تواند سرود ملی خود را نگه دارد»!

Source: