“Cultural Spotlight – Armenian Actress Balances Success and Law”

Armenian actress chooses success while adhering to law

Caroline Khodadian, an actress in the play Katyusha, shared her thoughts on her current role and artistic journey. Performing in the play directed by Farshad Arj and Arash Davoodi at the Shahrzad Theater Complex, Khodadian, who began her artistic career at the age of three, believes that art, music, and rhythm are fundamental to Armenian life.

Having appeared in several notable performances, including Pervez Homay and Siyavash and Sudabeh, she is currently playing Katyusha, the goddess of war, in Katyusha. She describes her duel with a gypsy musician in the play as a “battle of power,” aiming to portray this struggle authentically on stage.

Khodadian has also created a unique style, Samamenco, a fusion of Sufi whirling and Flamenco, which she incorporates into her performances. Though she finds group work challenging due to her deep emotional connection to her roles, she prefers solo performances, despite their greater difficulty.

Reflecting on the feedback from the audience, she expressed pride in the response to her performance, particularly in the intense duel scene. Despite restrictions in Iran, Khodadian emphasizes that artists grow through challenges, and for her, succeeding in her home country is more meaningful.

The central theme of Katyusha is “No to war,” a powerful message that attracted Khodadian to the project. She has also conducted workshops across Iran and Armenia, focusing on self-awareness and healing through performance. Looking ahead, she plans to continue her workshops and is awaiting the release of a new film she starred in.

Source:


نسبت پرفراز و نشیب اینگمار برگمان با تئاتر

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، سی‌وهفتمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳، به نمایش فیلم‌تئاتر «یک بازی رویایی» (۱۹۶۳) به‌ کارگردانی اینگمار برگمان اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم‌تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری، میزبان و علیرضا نراقی، منتقد برگزار شد.

«یک بازی رویایی» بر اساس نمایشنامه‌ای از یوهان آگوست استریندبرگ اجرا شده و راوی مجادلات فیلسوفان، اندیشمندان و عالمان برای کشف هستی و راه‌های رسیدن به سعادت است.

عباس غفاری در این نشست گفت: متاسفانه ما در ایران برگمان را بیشتر به عنوان فیلمساز مولف می‌شناسیم؛ در حالی که او در تئاتر نیز کارهای بسیاری انجام داده است. برگمان ۶۲ فیلم ساخته اما ۱۷۰ نمایش را کارگردانی کرده است. او با تئاتر شروع کرده و بعد به سینما می‌آید. برگمان علاقه زیادی به ایبسن و استریندبرگ دارد و از آنها تاثیر گرفته است. او یکی از بهترین و مهم‌ترین کارگردان‌های سینماست که فیلمسازانی بسیاری چون وودی الن از او تاثیرات فراوانی گرفته‌اند. برگمان با آثار خود ۵ اسکار و ۷ نخل طلای کن را برده است. اما امروز قرار است بیشتر درباره آثار تئاتری او صحبت کنیم.

علیرضا نراقی در این نشست گفت: استریندبرگ این متن را در کنار نمایشنامه «به سوی دمشق»، در ابتدای قرن بیستم نوشت. در واقع او بعد از گذراندن یک بحران روحی شدید، این دو اثر را نوشته است. آقای سمندریان از نمایشنامه «به سوی دمشق» اجرای تلویزیونی داشته است. شاید مقایسه نوع اجرای سمندریان و برگمان از این دو متن می‌تواند مطالعه تطبیقی جالبی باشد. چون این دو متن از جهات بسیاری به یکدیگر شباهت‌هایی دارند و ما می‌توانیم نوع اجرایی آقای سمندریان و برگمان از دو متن استریندبرگ که به یکدیگر شباهت‌هایی دارند را ببینیم. ما تم‌های مذهبی در این آثار می‌بینیم که با نوعی از نقادی همراه است. به هر حال استریندبرگ علاوه بر ستاره‌شناس، گیاه‌شناس، پژوهشگر علوم خفیه و کیمیاگری، نویسنده و مورخ فرهنگی و غیره الهی‌دان هم بود. او در حال پایه‌گذاری چیزی بود که ما بعدتر به عنوان الهیات مشرکانه آن را می‌شناسیم. به نوعی به آن الهیات کفرآمیز هم می‌گویند. یعنی نقد دین در یک بستر دینی، یا دین‌گریزی با یک ادبیات دین‌شناسانه.

وی ادامه داد: این موضوع درباره برگمان نیز صادق است. او فرزند یک کشیش بود و در یک خانواده‌یِ سخت‌گیر مذهبی تربیت شده است. خیلی عجیب است که تحلیل‌گران بسیاری برگمان را به عنوان کارگردانی مذهبی معرفی می‌کند. حتی این موضوع در نقدهای خارجی نیز وجود دارد. برگمان فیلمی به نام زندان دارد که پیش از ساختن، فیلمنامه آن را برای یکی از دوستان فیلمنامه نویس خود هربرت گرونیوس فرستاده بود و دوست سوئدی او به برگمان گفته بود که این فیلمنامه خیلی دچار احساسات‌گرایی مذهبی است. پایان فیلمنامه در ابتدا با یک رستگاری برای شخصیت اصلی زن همراه است اما برگمان تحت تأثیر این گفته پایان آن را تغییر می‌دهد. او زن را در شرایطی قرار می‌دهد که خودکشی می‌کند. یعنی او تا این حد گریزان بود از اینکه چنین تعبیری از دنیا و جهانش بشود.

این منتقد در ادامه بیان کرد: برگمان بسیار روی ایده‌های خود پافشاری می‌کرد. وفادارترین بازیگر و البته معشوقه او لیو اولمان، در پاسخ به سوالی درباره اینکه چطور بازی‌ها در آثار برگمان تا این حد درخشان هستند می‌گوید، چون چاره‌ای غیر از این نداشتیم. اینقدر با بازیگر کار می‌کرد و دقیق بود و حتی او را تحت فشار قرار می‌داد که بازیگر چاره‌ای جز اینکه خوب بازی کند، نداشت. وگرنه آن فیلم به سرانجام نمی‌رسید و آن نمایش تمام نمی‌شد. بسیاری از مضامینی که در این نمایش که امروز دیدیم، وجود دارد، مضامینی است که ما در کلیت آثار برگمان می‌بینیم. سالی که این نمایش اجرا شده است، برگمان دو اثر از شاهکارهای خود، یعنی نور زمستانی و سکوت که از شاهکارهای تاریخ سینما هستند را کار کرده است. ما در نور زمستانی این دیدگاه و تم‌ها را خیلی پررنگ‌تر می‌بینیم. مسائلی چون سرنوشت انسان و تردید در مورد معنای زندگی از این جمله است.

نراقی در ادامه صحبت‌هایش گفت: چیزی که در مورد متن استریندبرگ خیلی جالب است، این بوده که ما زمزمه‌ها و زمینه‌های تئاتر پوچی را کاملا در این متن می‌توانیم حس کنیم. نسبت برگمان با تئاتر، بسیار نسبت پرفراز و نشیبی است. او از طرفی به کار جمعی و عدم محوریت کارگردان در تئاتر بسیار علاقه داشت و تا برهه‌ای از زندگی خود تئاتر را به سینما از همین جهت گریز از تألیف ترجیح می‌داد. شاید در همین راستای پنهان کردن خود از اثر و رها کردن اثر از مولف برگمان در کارهای تئاتری خود به متن بسیار وفادار بود و آن را با سادگی اجرا می‌کرد. به این معنا ساده که در روند ارتباط متن یک تسهیل‌گر بود نه عامل اخلال. البته من مایل هستم که اثر امروز را یک فیلم تلویزیونی بنامم نه یک فیلم‌تئاتر چون به لحاظ بصری مایه‌های بسیاری از سلیقه تصویری برگمان در این اثر حاضر است. برگمان آرزویی داشت که هیچگاه محقق نشد. او می‌گفت دوست دارم فیلم سینمایی دوساعته در کلوزآپ یک نفر بسازم. خب کلوزآپ‌های برگمان واقعا شاهکار است. کلوزآپ و ماندن روی چهره‌ها در حال گذر و تغییر احساس و بیانگری آن، در آثار برگمان بسیار اهمیت دارد. ما این کلوزآپ‌ها را در اینجا نیز می‌بینیم. یک عنصر سینماتیکی در این کار وجود دارد که من بر مبنای آن ترجیح می‌دهم‌ این اثر را فیلم تلویزیونی نام‌گذاری کنم.

Source: فریبرز دارایی


قدیمی‌های باغ فردوس به موزه سینما برگشتند

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی موزه سینما، نخستین برنامه «شب‌های باغ فردوس» موزه سینما با همکاری انجمن دانش آموختگان مرکز اسلامی باغ فردوس با نمایش و نقد و بررسی فیلم «ارغوان» ساخته کیوان علیمحمدی و امید بنکدار عصر روز پنجشنبه ششم دی آغاز شد.

محمدرضا فهمیزی که اجرای نشست را بر عهده داشت، گفت: این برنامه اولین شب نمایش فیلم‌های دانش آموختگان مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی باغ فردوس است. این مرکز در دهه شصت و هفتاد مهم‌ترین مدرسه سینمایی ایران بود و آموزش آن بر مبنای کار عملی طراحی شد و به هنرجویان مهارت‌های سینمایی را می‌آموخت.

وی ادامه داد: در طول بیش از یک دهه فعالیت این مجموعه ۴۰۰ فارغ‌التحصیل این مرکز از جمله کیوان علیمحمدی، امید بنکدار، پارسا پیروزفر، مینو فرشچی، ارد عطارپور در بخش‌های مختلف سینما مشغول به کار شدند که هر یک از آن‌ها افراد برجسته‌ای هستند.

خاطره بازی با استادانی که عاشقانه درباره سینما حرف می زدند

در ادامه کیوان علیمحمدی کارگردان «ارغوان» گفت: من از زمانی که به سینما علاقه‌مند شدم به باغ فردوس آمدم و اولین استادی که در این مجموعه روی من اثر گذاشت، احمد الستی بود که عاشقانه درباره سینما صحبت می‌کردند. دومین استاد که دستیار او شدم محمدرضا اصلانی بود و نفر سوم زنده‌یاد مرتضی پورصمدی که موارد بسیاری را در زندگی از او آموختم.

علیمحمدی ادامه داد: عمارت باغ فردوس برای من بسیار خاطره انگیز است و مسیر زندگی بسیاری از افراد را تغییر داده است. البته که این جلسه را به روح آفای پورصمدی و سپهبد شهید نادر جهانبانی و تیمسار ضرابی تقدیم می‌کنم.

وی در ادامه گفت: یکی از اتفاق‌های تلخ در سینمای ایران این است که طبقه متوسط تبدیل به طبقه فرودست شده است و در این طبقه با افرادی مواجه هستیم که با همه سختی‌ها ممکن است برای حال خوب خود تلاش کند. آدم‌هایی که دارای دغدغه‌های متفاوتی هستند.

این کارگردان با بیان اینکه فیلم‌های ما اگر درباره فقر هم باشند تلاش می‌کنیم تا آن را بر مبنای نوعی زیبایی شناسی پی ریزی کنیم، افزود: هر کدام از فیلم‌ها برای ما با چالش‌هایی همراه بوده است و برای هر یک بسیار جنگیده‌ایم. ساختار فیلم ما را به این سمت می‌برد که چگونه باید آن را روایت کرد و آیا نیاز به لانگ شات وجود دارد یا خیر. من برای نشان دادن جغرافیا در این فیلم احساس نیاز نکردم چراکه این فیلم می‌تواند در هر کجای دنیا رخ دهد و جغرافیا در آن مسئله اصلی نیست.

در ادامه علی اکبر حیدری، نویسنده فیلم گفت: من در اوایل دهه هشتاد مشغول نگارش فیلمنامه شدم و برای تولید آن‌ها به دفاتری مراجعه کردم و فهمیدم آدم نوشتن فیلمنامه نیستم و به داستان نویسی روی آوردم. در کتاب «بوی غیر داغ» داستانی تحت عنوان «ممکن است خیلی ها برای مردنش گریه کرده باشند» وجود دارد که مبنای ساخت فیلم «ارغوان» شد. من امید بنکدار را در خانه آقای چهلتن دیدم و ایشان از داستان‌های من خوشش آمد و همین ماجرا سرآغاز آشنایی من با کیوان و امید شد و در نتیجه دوباره داستان من و سینما با هم گره خورد.

علیمحمدی و بنکدار به دنبال کشف جدید هستند

در ادامه سحرعصرآزاد منتقد سینما نیز گفت: مهم است که فیلم‌ها و سینمای ایران را در دهه های مختلف بررسی کنیم تا بتوانیم وضعیت امروز آن را بیشتر درک کنیم. آشنایی من با سینمای کیوان علیمحمدی و امید بنکدار به اوایل دهه هشتاد بازمی‌گردد. در فیلم‌های مستند، کوتاه و بعد داستانی این افراد در مقطعی که در جست و جوی کشف چهره‌های تازه در سینمای ایران بودن، فیلم‌های این دو برای من جذاب به نظر رسید، چراکه نسبت به جریان روز که مخاطب با آن آشنا است بی توجه بودند و وجهی تجربه گرا از خود بروز دادند و بخش تکنیکی را متناسب با درام خود به تجربه‌هایی تازه تبدیل کردند.

وی ادامه داد: در آثار این دو فیلمساز فضای شاعرانه، عاشقانه و زبان سینمایی به مخاطب چیزی بیشتر از قصه ارائه می‌کند و چندین بار دیدن آثار این دو برای من شامل کشف‌های تازه است. همچنین نباید حضور آقای پورصمدی را به عنوان فیلمبردار در طراحی میزانسن و تعاملی که با این دو فیلمساز داشتند نادیده گرفت.

سحر عصرآزاد گفت: معمولا کارگردان‌ها به حضور فیلمنامه نویس در پروژه کارگردانی گارد دارند اما در اینجا نویسنده کتاب در فیلمنامه و بعد کارگردانی نقش مهمی داشته است‌ و این تیم به دنبال هم افزایی بوده‌اند. در تمام آثار این گروه شاهد وجهی از شاعرانگی بوده‌ایم اما با حضور حیدری بار دراماتیک موجود در آثار بر پایه محکمی استوار شده است.

وی بیان کرد: از جمله مولفه‌های تکرار شونده در کار این دو، تنهایی است که اصل ذاتی بشری بوده و حتی عشق نیز به دنبال پوشش دادن آن است. همچنین نگاه متفاوت به زن کنمش‌مند در آثار این دو مطرح است که دارای شخصیت و کاراکتر پرداخت شده و حق انتخاب است. آن‌ها همواره زن را به عنوان محور و هسته اصلی درام قرار دادند و موارد مختلف درام با توجه به حضور دراماتیک زن ایجاد می‌شود.

ارد عطارپور، رهبر قنبری، رضا اورنگ، رستم ایران نژاد، همایون علیخانی، میترا مهتریان، پیملن جعفری، محمدرضا خیراندیش، وحید توکلی، صادق حدادی، مریم هاشمی، سعید عبدالحمیدی، غلامرضا مفردی دوست از جمله حاضران در این نشست بودند.

Source: علیرضا سعیدی


پخش فیلم تاریخی «گوهر سیراف» در رسانه ملی

به گزارش خبرگزاری مهر، فیلم تاریخی «گوهر سیراف» به کارگردانی محمد تربتی طرقبه و تهیه‌کنندگی میثم تربتی، جمعه ۷ دی‌ ساعت ۱۶:۵۰ از شبکه دو سیما پخش می‌شود.

این اثر با داستانی جذاب و بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه پیشرفته، تاریخ و فرهنگ ایران را در قالبی سینمایی روایت می‌کند.

«گوهرسیراف» به داستان شهر بندری سیراف می‌پردازد که حدود هزار سال پیش بر اثر زلزله‌ای هفت‌روزه به زیر آب رفت. شخصیت اصلی فیلم، شهریار، برای رسیدن به معشوقه‌اش سفری پرماجرا را تا چین آغاز می‌کند.

سهند جاهدی، مینا نوروزی، تورج فرامرزیان، علیرضا جلالی‌تبار، مرتضی زارع، مرتضی امینی‌تبار، افشین سنگچاپ، آوا بهرامی و آرمین خودستان از بازیگران این فیلم هستند.

دیگر عوامل این فیلم عبارتند از: کارگردان: محمد تربتی طرقبه، تهیه‌کننده: میثم تربتی، مدیر فیلمبرداری: مهرداد افراسیابی، مدیر تولید: هاشم علی اکبری، چهره‌پردازی و طراحی گریم: مرتضی کهزادی، دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: بیتا آصفی، منشی صحنه: لیدا صادقی، آهنگساز: آرش بادپا، طراح صحنه: مهدی مقدادی، صداگذار: حسن مهدوی، صدابردار: حمید یارندپور، جلوه‌های ویژه رایانه‌ای: مهران عبدی.

«گوهر سیراف» محصول سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ است و در روز هفتم دی که به نام روز سیراف نامگذاری شده است از شبکه دو سیما پخش می‌شود.

Source: علیرضا سعیدی


بروجرد بیش از ۲۰۰ بنای تاریخی دارد

به گزارش خبرگزاری مهر، عطا حسن‌پور در جلسه اهدای احکام اعضای هیئت راهبردی پایگاه بافت تاریخی بروجرد، اظهار داشت: در استان لرستان سه پایگاه ملی پل‌های تاریخی، پایگاه قلعه فلک‌الافلاک و پایگاه بافت تاریخی بروجرد وجود دارد.

وی افزود: این هیئت راهبردی باهدف مشارکت و همکاری بین‌بخشی دستگاه‌های مرتبط با بافت تاریخی باهدف حفظ این بافت طلایی تشکیل شده است.

مدیرکل میراث‌فرهنگی لرستان، تصریح کرد: بافت تاریخی بروجرد با ۲۸۰ هکتار و بیش از ۲۰۰ بنای تاریخی شامل خانه‌ها، حمام‌ها، مقابر و مساجد یکی از سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی اصلی شهر بروجرد محسوب می‌شود

حسن‌پور، گفت: باغات این شهرستان از تکایای تاریخی برخوردار بوده که می‌تواند به‌عنوان ظرفیت مهم برای گردشگری از آن بهره‌مند شد.

وی در ادامه شورای راهبردی را نقطه ثقل هم‌افزایی بین‌بخشی برای نگهداری و حفاظت از بافت تاریخی دانست و بیان داشت: خانه‌های تاریخی شهرستان بروجرد می‌تواند به قطب گردشگری در منطقه تبدیل شود.

مدیرکل میراث‌فرهنگی لرستان، واگذاری و مرمت خانه‌های تاریخی را اقدام مهم در حفظ این آثار دانست و گفت: با برنامه‌ریزی انجام شده و اقدامات گسترده تاکنون خانه‌های مغیث‌الاسلام، مصری و بزرگمهری به بخش خصوصی واگذار شده‌اند و در نظر داریم سایر بناهای تملک شده همچون خانه‌های غروی، مستجاب الدوله، ایران‌پور و روناسی را در قالب مزایده به بخش خصوصی واگذار کنیم.

بنابراین گزارش، در این جلسه محمدمهدی گودرزی مسئول بافت تاریخی اداره میراث‌فرهنگی لرستان، محمد جلیلی عضو هیئت‌علمی گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی، میلاد نم‌نم مسئول بازآفرینی اداره راه و شهرسازی شهرستان بروجرد، احسان تقوی کارشناس شهرداری بافت تاریخی و محسن رحم‌دل مدرس دانشگاه به‌عنوان اعضای شورای راهبردی پایگاه بافت تاریخی بروجرد انتخاب و احکام آنها از سوی مدیرکل میراث‌فرهنگی استان لرستان صادر شد.

Source:


حاج علی ترابی پیرغلام اهل بیت (ع) درگذشت

به گزارش خبرگزاری مهر، حاج علی ترابی پیرغلام حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، بعد از اینکه سال‌ها عمر خود را صرف ستایشگری آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین کرد، صبح امروز پنجشنبه ۶ دی‌ماه ۱۴۰۳ در شب زیارتی سیدالشهداء به دیدارش شتافت.

او بیش از ۸۰ سال برای ارباب بی‌کفن خود مرثیه‌خوانی کرد. فرزند او حمید ترابی و خواهرزاده‌اش ذبیح‌الله ترابی هم از عرصه ستایشگری نفس می‌زنند.

Source: